شاهکاری در اهانت به موجودیت تورک زبانان 1 - روزبه سعادتی
بهزاد زالی :
سلام
اگر از اخبار فعالیتهای حوزه عملکرد معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد میانه مطلع باشید می دانید که یکی از اقدامات این حوزه چاپ کتاب "روند ورود ترکان به ایران" تألیف "معصومه اختیاری" می باشد. حال بنده بعد از مشاهده نقد یکی از همشریان به این کتابچه تصمیم گرفتم که با ارسال این مطلب در این بخش، سایر اعضا و کاربران سایت نیز آن را مطالعه کرده تا از نظرات دوستان نیز آگاه شده و همچنین از زحمات این همشهری گرانقدر نیز تشکر کنیم.
در ضمن این مقاله در نشریه قافلان میانه با ایرادات چاپی همراه بود که دوستان می توانند در این مطلب یا منبع ذکر شده متن کامل این مقاله را مشاهده فرمایند.
===========================================================
نقدی بر کتاب ” روند ورود ترکان به ایران ” – روزبه سعادتی
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات ۱۳) ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و در گروهها و تیرههای بزرگ و کوچک جای دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی ترین شما نزد خدا، با تقوی ترین شما است
هر جامعه بر تعاریفی از نیک و بد ، عادلانه و ناعادلانه یعنی بر نظامهای ارزشی تکیه می کند این تعاریف از زمره اعتقاداتند و از ایمان ارادی نشأت میگیرند با اینکه همه پدیدهها و فعالیتهای اجتماعی ارزش بندی نشدهاند ولی بسیاری از آنها همانند قلمروها ی مذهبی ، خانوادگی ، فرهنگی وارد دایره ارزشها گردیدهاند. در عین حال جامعه شناسان ، مجموعه روشهای فنی ، نهادها ، رفتارها ، نحوه زندگی ، عادات و تصورات جمعی معتقدات و ارزشهایی را که جامعه معینی را مشخص میکند ، فرهنگ می نامند.
عناصری همچون زبان، سرزمین، تاریخ، حافظه مشترک تاریخی، اراده سیاسی مشترک و یا رقم زدن سرنوشتی مشترک برای آینده و مجموعه از تفاوتهای فرهنگی « ملتها » را میسازند. تقریبا در تمام جوامع نا همگن از نظر ملی که نابرابری های اجتماعی و نمادهای بی عدالتی همراه با تسلط جویی و قدرت گرایی خودنمایی میکنند، نظریه های نژادی دستاویزی بودهاند بر سلطه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر ملل محکوم از طرف ملل حاکم.
در ایران صد سال گذشته که شیوه رسمی مملکت داری بر پایهی برتری نژادی آریائی، باستان گرایی هخامنشی، تورک ستیزی و عرب ستیزی و تاریخ سازی های واهی برای آنها شکل گرفته است ، تحقیر فرهنگ های ملی ملل محکوم و عدم شناسایی موجودیت آنها به صورت مستمر و مدام به شکلهای آشکار زمان پهلویها و به صورت های پنهانی ادامه داشته است. این احساس برتری جوئی که در قالب سیاستهای رسمی دولتی و با استفاده از سازوکارهای قانونی از طریق اجرای قوانین ناعادلانه صورت میپذیرد باعث شده است، بسیاری از مردم ناخودآگاه در اعماق درون خود نژادپرست شوند. این حالت عقب ماندگی و اقتدارطلبی همیشه تاریخ موجب تضادها و تنش های خشونت آمیز و نفرت بار شده است که در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب دهم دسامبر ۱۹۴۸ ( ۱۹ آذر ۱۳۲۷ ) مجمع عمومی ملل متحد ، اساس آزادی ، عدالت وصلح در جهان منوط به شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری ، حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان شده است.
هر جا که احساسات و ارزشهای ملتی به نحوی لکه دار شده است و موجودیت معنوی و یا مادی آنها در خطر بوده است شاهد واکنشهای دفاعی بودهایم. همان گونه که کاریکاتور موهن روزنامه دانمارکی در اسائه ادب به ساحت پیغمبر اکرم (ص) احساسات مذهبی و دینی مسلمانان سراسر جهان را جریحه دار کرد؛ و موجب تظاهرات سراسری مسلمانان در سراسر جهان به این عمل قبیح شد.
چند ماه پیش کتابچه ای با عنوان « تاریخ ورود ترکان به ایران، تحولات و پیامدها » بقلم خانم معصومه اختیاری، نشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد میانه در بولتن انتشارات این دانشگاه توجه خیلی ها را به خود جلب کرده بود. نسخه ای از آن تهیه شد و در کمال ناباوری با شاهکاری جدید در اهانت به موجودیت تورک زبانان مواجه گشتیم. تاریخ چاپ کتاب مربوط به سال ۸۵ می باشد. نویسنده کتاب خود از کسانی است که از گذشته و تاریخ ملت خود بی خبر و شرمنده بوده و تحت تاثیر مستقیم سیاستهای شؤونیستی قصهای تکراری از مهاجرت، هجوم و کوچ تورکان به ایران ارائه داده است. ذوق هنری نویسنده گرچه در قالب نقل و قولها ارائه میگردد اما پیش زمینه ذهنی نویسنده و جهتگیری فکری وی را میتوان در روند کلی حاکم بر کتابچه مشاهده کرد. در این جا هر چند مختصر به ذکر عبارتهایی از کتابچه مذکور برای آگاهی همزبانان عزیز میپردازیم. هر چند سطر به سطر آن پر است از فحاشی و تمسخر و جعل تاریخ و تحریف هویت تورک زبانان.
« ابن فضلان ، ترکان را مردمی بیابان نشین دیده است که زیر چادرها زندگی میکردند و چون آنان را میبیند که به خدای واحد اعتقاد ندارند ، آنان را گمراه توصیف میکند که فاقد عقل و شعورند و هیچ چیز را نمیپرستند.(بخش اول،فصل چهارم باورهای اولیه ترکان ص۲۵)
« ارزش نظامیان ترک در بی ریشگی و عدم وابستگی محلی آنان بود غالبا آنان را از سنین کودکی از سرزمین کفرنشین میآوردند و صاحبانشان (سامانیان) ذهن آنها را در جهت اهداف و مقاصد خود شکل میدادند.(ص ۸۱) »
« این امرای متمایل به ایران به عنوان اظهار تابعیت و دوستی هدایایی از کالاهای ممالک خود به دربار ساسانیان میفرستادند و رابطه دوستی و خویشاوندی را مستحکم میساختند تا اگر خطری از جانب طوایف وحشی مغول و تاتار و ترک متوجه آنها شود به کمک نیروهای جنگی ایران بتوانند دشمن را سرکوب کنند. ص ۸۵ »
« امرا و سلاطین این دوره (سلجوقیان) که از میان غلامان(ترک) و قبایل بیرون میآمدند غالبا مردمی فاسد بودند اگر چه بیشتر آنان جنگجو و فاتح بودند لیکن با این مزیت نقایص اخلاقی بسیار داشتند و معمولا بی رحم ، شرابخوار ، عیاش ، سفاک ،متعدی به جان و مال مردم و این امر طبیعی است زیرا آنان بیگانگانی بودند که به سرزمین ایران تسلط یافته و سعی میکردند مغلوب شدگان را بدوشند. ص ۹۰ »
« در تاریخ آذربایجان در ادوار قبل از اسلام به حضور گسترده و مداوم اقوام ترک و زبان ترکی برخورد نمیشود. ص ۱۵۹ »
« به گفته این مقفع زبانهای ایرانی عبارتند از پهلوی ، دری ، فارسی ، خوزی و سریانی و زبان مردم آذربایجان پهلوی(الفهلویه) است.» ص ۱۶۰
« ابن هوقل چنین اظهار میکند : زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنیه فارسی است. وی در جای ذیگر گفته است : زبان آذربایجان خوب نیست.پارسی آنان در پارهای واژهها به لهجههای خراسان نزدیک و همانند است.»ص۱۶۳
« کسروی در مورد بعضی از نامهای ترکی در آذربایجان نظیر؛ یالقوز آغاج ، ایستی بولاغ ، گردن لو ، قوزلو ، قزلجه و مانند اینها معتقد است که نام آنها به ترتیب یکه دار ، گرمغانی ، گردکانِِِِک ،جوردان و سرخه بوده است که بعد از آمدن ترکان ، ترکی گردیدهاند. ص۱۶۵ »
« زبان امروز آذربایجان هیچ ارتباطی با زبان ساکنان قدیمی این مرز و بوم ندارد. ص۱۶۷ »
« در اسناد قدیم نام رود خانه قیزیل اوزهن ، سپید رود ویا سفید رود است. ص۱۶۹ »
« با تداوم مهاجرت ترکان به آذربایجان در این دوره (بعد از حمله مغول) و نیز ترک شدن خود مغول ها جمعیت های ترک زبان روز به روز به فزونی گذاشت.ص۱۷۰ »
« استحاله مغول ها در فرهنگ و زبان ترکان آذربایجان ، از نکات قابل توجه ترک زبانان شدن آذربایجان در این دوره است. دیگر اینکه در این دوره مردم بومی آذربایجان(تاتها) بر اثر فشارهای مغولها ، ضمن کوچ به عراق عرب به تدریج جای خود را به اقوام مغول و ترک دادند و بیشتر کسانی که متندند در انبوه ساکنان آذربایجان مستحیل گشتند. ص۱۹۲ »
تاکید بر آریایی نژاد بودن ایرانیان و ادیان آریایی و غیر ایرانی و مهاجم و بیگانه بودن ترکها و تمایل به خط مشی فکری اشخاص معلوم الحال(ترک ستیزی) همچون ایرج افشار ، جواد شیخ السلامی ، جهت گیری کلی کتابچه ی خانم اختیاری را تشکیل می دهد، چنانکه نویسنده روی کار آمدن رژیم پهلوی در ایران را به آزادی از ظلمات و اسارت قبل از آن تعبیر می کند !!! هر چند نویسنده به امید یافتن گواه و سندی در اثبات محکوم و مطرود ساختن زبان تورکی دفترهای قدیم را بهم می زند، لطف کرده در صفحه ۱۷۸ کتاب خود توصیه نمودهاند «زیبایی زبان فارسی نباید موجب تحقیر و تغییر زبانها و نیم زبان های محلی باشد زیرا شیوایی و زیبایی زبان فارسی ، لطف بیان و مفاهیم زبان های دیگر را از بین نمی برد»!!!
برای آگاهی نویسنده کتاب باید عرض کرد کلمه «تورک» و «تورکی» یک مفهوم فرهنگی و زبانی است و به هیچ وجه مفهوم نژادی را در بر نمی گیرد و به کسی اطلاق می شود که زبان مادریاش تورکی باشد و به آداب و رسوم مردم همزبان خود آشنا باشد کلمه آریائی نیز مفهوم نژادی ندارد.
در سال ۱۷۸۸ زبانشناسی به نام جونز که از شباهتهای میان زبانهای سانسکریت ، یونانی ، لاتینی ، آلمانی و سلتی یکه خورده بود فکر کرد که این زبانها ریشه مشترکی دارند. در سال ۱۸۱۳ توماس یانگ این زبان مادر را «هند و اروپایی» نامگذاری کرد.پس از این قومی را که به این زبان تکلم می کردند «آریائی» نامیدند.این نامگذاری توسط زبانشناس بزرگ آلمانی ماکس مولر در سال ۱۸۶۱ رسمیت یافت این قوم فرضی که به وسیله زبانی که خود نیز فرضی بود تعریف شده بودند موضوع مطالعه گروهی از دانشمند نمایان قرار می گیرد که می کوشند تا زادگاه این قوم را معلوم دارند.تناقض میان استنتاجهای آن پوچی این گفتهها را نمایان می سازد. در سال ۱۸۴۰ پوت عقیده دارد که آریائیها از دره های سیحون و جیحون آمدند. در سال ۱۸۶۸ بنفری سرچشمه آنان را از شمال دریای سیاه میان دانوب و دریای خزر انگاشت. در سال ۱۸۹۲ وی.گوردون چایلد آریاییها را از روسیه جنوبی شمرد. در ۱۹۲۲ پیتر ژیلز مسکن اصلی آنان را مجارستان شمرد و هکذا … این نژاد موهوم مدتها زبانزد اروپاییها بخصوص آلمانیهای نازی استناد به نوشته های یک نویسنده انگلیسی به نام هوستون استیوارت چمبرلین (که در سال ۱۹۱۶ در بحبوحه جنگ به تابعیت آلمان درآمد) قرار گرفت. این ستایشگر شیدای ژرمن ها با استفاده از افسانه مردم آریائی به مدح آلمانها پرداخت و آریائیها را برابر با یک ملت یعنی آلمان یکی دانست. طرفداران نژاد آریایی هم اکنون جز عده ای متعصب نژاد پرست بیش نیستند. ( اصول علم سیاست – موریس دوورژه)...
ادامه مطلب در پست بعدی قرار دارد
بنا به علتی که هنوز هم برای بنده مشخص نیست (به گفته آقای عزیزی سرعت پایین!) مجبور به ارسال این مطلب در 2 قسمت شدم و از دوستان می خواهم که این دو بخش را کامل بخوانند و مارا از نظرات خود بی نصیب نگذارند!
(باردیگر از حذف شدن ناخواسته تعدادی از نظرات عذر می خواهم)