- ارسال کننده: علیرضا نصیرزاده تاریخ: ۹۱/۰۱/۰۶

قسمت دوم زندگینامه خلبان اکبر

 

من  در سال 1337 در سن 6 سالگی  به دبستان رفتم . شهرستان میانه، آنزمان 2 تا مدرسه ابتدائی داشت که عبارت بودند از دبستان بحری  و دبستان قافلانکوه. در کلاس ششم ابتدائی، در مدرسه قران می خواندیم و علاوه بر آن، گلستان و بوستان و کلیله و دمنه نیز می خواندیم و واقعاً اگر کسی کلاس ششم ابتدائی را تمام می کرد، از دیپلم امروزی خیلی مهمتر بود. من در عرض 5 سال تحصیل، توانستم دیپلم خود را بگیرم در حالیکه برادر بزرگترم حسن، توانست فقط در عرض 9 سال، ششم ابتدائی خودش را بگیرد و چون تحصیل برایش خیلی سخت بود آن هم تحصیلات آنموقع، پدرم آمد و او(حسن) را با خودش برد تهران.

بعد از طلاق والدينم از همديگه، چون مادرم خيلي جوان بود، پدر و مادرش او را به يكنفر پليس، شوهر دادند. من نيز تابستان ها هم  كار مي كردم و هم  پولم را جمع مي كردم و براي خودم لباس و وسايل موردنياز مدرسه مي خريدم.

وقتي در كلاس هشتم (دوم دبيرستان فعلي) بودم، نبوغ بنده در حفظ كردن شعر و درس و مشق، بيشتر ظاهر شد بطوريكه تمام شعرهاي عربي كتاب را حفظ مي كردم و در زبان انگليسي، تبحر خاص داشتم و  اين بود كه در ورود به كلاس نهم، زرنگ كلاس بودم و الان هم شعرهاي خيام و مولوي را نيز ازحفظ هستم.

كلاس دهم يا همان چهارم دبيرستان در شهرستان ميانه، فقط رشته هاي ادبي و طبيعي داشت و رشته رياضي هم در كلاس يازدهم يا همان پنجم دبيرستان بود. من اواخر كلاس دهم متوسطه بودم كه رباعيات خيام را در عرض 6 روز حفظ كردم و به زبان انگليسي هم بعضي مواقع شعر مي گفتم تا اينكه ديپلم را با معدل 78/18 قبول شدم و در سال 1350 بود كه ديپلم خودم را در رشته طبيعي كه مشكلترين و پربارترين رشته ها بود، اخذ كردم و در كنكور سراسري شركت كردم و در رشته پزشكي از دانشگاه تهران قبول شدم كه 4 ماه بيشتر نتونستم به تحصيلاتم در رشته طب ادامه بدم و اونم به دليل اين بود كه وضع مالي خوبي نداشتم كه در تهران منزل اجاره اي بگيرم و خرج اياب و ذهاب هم خيلي مشكل بود وحامي هم نداشتم كه مرا حمايت كند تا اينكه يك روز روزنامه اي را خواندم كه نوشته بود نيروي هوائي، در رشته هاي مختلف استخدام مي كند و اين رشته ها عبارت بود: همافري ، آموزشگاه افسري فني و مرميات ، آجوداني، و خلباني.

يك روز رفتم به نيروي هوائي كه در خيابان مازندران بعد از ميدان فوزيه آنزمان بود و برگ معاينه دريافت كردم . لازم به توضيح است كه قبلا هم در رشته هاي: افسري مرميات، دانشگاه پليس، نيروي زميني ارتش،و پليس راه قبول شده بودم ولي نرفتم تا اينكه ديگربي خيال دانشگاه تهران و رشته پزشكي شدم و بالاخره در آموزشگاه افسري در رشته موشك سي كت(C  Cat) و تايگر كت  (Tiger  Cat) به ادامه تحصيل پرداختم و درسم را در اين رشته به اتمام رساندم. ولي عشق خلباني در من بود و مي ترسيدم در رشته خلباني شركت كنم چون خيلي سخت بود و 72 تا معاينه پزشكي داشت. به هر حال يك روز يك نامه از ستاد نيروي هوائي آمده بود كه افسران فني و مرميات و آجوداني مي توانند در امتحان خلباني ، شركت كنند لذا بنده هم ثبت نام كردم و رفتم مركز آموزشهاي هوائي. معاينه اول ، چشم بود كه 3 مرحله داشت: اول اينكه نمره چشم رو اندازه مي گرفتند كه واسه من 20/20 بود، دوم به چشم دارويي ميريختند و عكس العمل مردمك و ساير كارهاي چشم را مشاهده مي كردند، و مرحله سوم نيز آزمايش عمق بود كه خيلي ها نمي توانستند از اين مرحله، قبول بشوند.

ادامه دارد...لطفا نظرات خود را درج نمائيد و حمايت هم بكنيد خوشحال ميشم.

قسمت اول زندگینامه خلبان اکبر 

قسمت سوم زندگینامه خلبان اکبر

قسمت چهارم زندگینامه خلبان اکبر

 قسمت پنجم زندگينامه خلبان اكبر 

1
2
3
1 2 3