- ارسال کننده: بچه فهیم شهر تاریخ: ۸۹/۰۸/۳۰

بقول عادل فردوسي پور

با ياد او

بقول آقاي فردوسي پور(چه مي كنه اين دانشجو)

خدايش هم اسمش قشنگه،هم خودش،هم راه رفتنش وحرف زدنش...(اونجوري نگام نكنيد)

اما كاراشون قشنگ نيست....آخه ميدونين يكي از خوابگاههاي اين پسراي دانشجو در خيابان بانك ملي قرار داره كه بيشتر روزا مسير تردد من وبابام از جلوي اين مكانه، كه متاسفانه چندين بار بعضي از اين دانشجوها رو ديديم كه بايه شلوارك ويه زيرپيرهن ركابي (كه رنگ جيغش منو كشته) دم در خوابگاه كه محل گذر زن وبچه مردمه در كمال آرامش وبي اعتنايي وايساده يا بيرون نگاه مي كنه يا سيگاري گوشه لبش گذاشته و دود مي كنه!!

بابام ميگه:اينا پيش خودشون چي خيال كرده اند،ميخوان بگن كه چي؟؟؟؟؟

يه بار كه محو تماشاي اينا بودم وچشام بابا قوري شده بود،يه پس گردني از بابام خوردم كه بهم گفت:پسر روت و برگردون اين ور، اينا بدآموزي داره.

هر موقع هم كه مي رسيم خونه شروع مي كنه به غر زدن كه ببين پسرمون با ديدن چه چيزايي داره بزرگ ميشه

مامانم ميگه:تو هميشه نگران او هستي.

راستي به نظرتون بابام حق داره نگران باشه؟؟؟؟؟؟

دلهاتان سبز ودستان پر مهرتان آسماني باد.