- ارسال کننده: حسین قره داغی آچاچیلوئی تاریخ: ۹۵/۰۶/۲۶

هوشنگ قره داغی شاعر و ورزشکار و قهرمان میانه ای

او در سال 1342 در روستای آچاچی شهرستان میانه در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.مادرش از حافظان قرآن و شاگرد خانم صدیقه محمدی بود.پدرش از معماران آن زمان بود.که اصالتا اصل و نصب روسی داشت.تونل میانه به زنجان از یادگارهای اوست.

 دوران ابتدایی را در روستای آچاچی گذارند.بدلیل تربیت در چنین خانواده ای و هوش بسیار از شاگردان ممتاز مدرسه به حساب می آمد و از همان دوران در تعطیلات دست به کارهای عجیبی می زد.کار کردن در کنار پدر را تجربه کرده بود.حتی دقیقا به یاد دارد.که در ساخت تونل قافلانکوه با ریزش آن،چطور نجات یافته بود.از همان زمان به ببر قافلانکوه معروف بود.چرا که با نبود تجهیزات آن زمان ،مرد اول کوههای قافلانکوه شهرت داشت و همه جای قافلانکوه را شناسایی کرده بود.که کمتر کسی در این منطقه به چنین جسارتی دست یافته بود.

دوره راهنمایی را هم در شهر آچاچی گذراند.تا در کنار نقل اشعار قدیمی و داستانهای مادرش که همه را حافظ بود.جسارت شعر گفتن را آغاز کند.اولین شعرش بعداز سال 1350 با نام قزل اوزن بود.که در نگاهی شادابی و نشاط را با شاهدی  این رود زیبا در گذر از قافلانکوه سروده بود.

بدلیل  کار در مزرعه و اوقات تعطیلات مدرسه از تیپ ورزشی ذاتی برخوردار بود.تا دستی به رشته والیبال و دوچرخه سواری و کشتی بکشد.تا آن زمان یکی از قهرمانان این رشته باشد.هر چند  بدلیل نبود مدیریت مناسب ورزشی ادارات و شروع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی  نتوانست،مثل برداردیگرش ،در افتخارات ملی سهیم شود.اما بعداز سالها بالاخره در دانشکده افسری در این رشته ها عناوین و افتخاراتش ورزشی را صید کرد.

دوره دبیرستان، از شاگردان ممتاز رشته ریاضی فیزیک شهرستان میانه بود.مسیرآچاچی به میانه را برای تحصیل در دوره دبیرستان با دوچرخه می پیمود.دریافت جایزه دانش آموز ممتاز با معدل بیست،آینده زیبایی را برای او ترسیم می کرد.اما در پایان بدلیل تعطیلی دانشگاهها و شرایط آن زمان ،این شرایط فراهم نشد.

این محدودیتها مسیر موفقیت اورا سد نکرد.در جای دیگر موفق به دریافت مهندسی ماشینهای سنگین شد.تا همچنان یکی از افتخارات تاریخ زیبای زندگی اش را استارت بزند.در حین تحصیل در دانشگاه در رشته دوچرخه سواری و کشتی و والیبال به نیمی از آرزوهای خود رسید.اما باز محدودیتهای آن زمان و کمک به خانواده این فرصت را از او گرفت.

فرماندهی گارد ساحلی از بندر گواتر تا جاسک در چابهار،ازافتخارات اوست.او در این کار تبحر زیادی داشت.تشویقها و روزمه کاری اش در ایران پیچیده بود.اما همیشه بودند.دستهای پنهانی که این جسارت را بر نمی تابیدند.هیچوقت چنین محدودیتهایی او را خسته راه موفقیتش نکرد.تا همچنان مرد بزرگ تلاش و فعالیت یک ایرانی باشد.

او در حال حاضر بیشترین تمرکزش را برای فرزندان خود هزینه می کند.تا با رساندن آنها به مدارج عالی همچنان قوت یک مرد قهرمان را بیادگار بگذارد.

جسته و گریخته قسمتهایی از سرگذشت این فرزند دلاور خطه دلاور خیز آچاچی را نگاشته ام.اما بدلیل دلمشغولی و درگیری های ورزشی ام.هنوز فرصت تدوین را پیدا نکرده ام.انشالله بعداز رحل اقامت به قم اگر خدا عمری داد.همه را خواهم نگاشت.

در این مدت شعرهای زیادی راسروده است.تبحر او به عرفان و دین و تجربیات شخصی اش از زندگی و افت و خیزهایش و تجربه زندگی بعنوان فرزند کوهستان و فراز و نشیبهای روزگاردوران عمر خود،شعرهایش را ماندگار کرده است.هوش سرشار او از گذشته و تصویر زیبای نگاه او ،شنونده را به عمق صداقت و پاکی سروده هایش می کشاند.اعتقادی به چاپ کتاب ندارد.بیشتر دوست دارد.هر چه می گوید برای تفریح و راضی کردن عالم خود است.

 میانه

 

1
1