- ارسال کننده: رضا عباسی اقدم تاریخ: ۹۵/۰۲/۲۷

نگاهی به فیلم فوکوس 2015 - (کاش در میانه نمودی نداشته باشد!)

چوب مقدس هالیوود (2) ..........                                                                   (به نقل از قافلان)

رضا عباسی اقدم

(این ستون، نگاهی است  به سینما بخصوص هالیوود؛ نه یک نگاه حرفه ای و تخصصی، بلکه نگاه یک تماشاگر علاقمند ساده)

قسمت دوم:  تمرکز  یا حواس پرتی؟       (نگاهی به فیلم تمرکز  Focus  2015)

فوکوس1                                    فوکوس2

سینما دارای سه وجه هنر، صنعت و رسانه می‌ باشد. هر سینماگری بواسطه هدف و مسلک خود، یکی از این سه وجه را بیشتر و اصلی تر می نمایاند. در تولیدات هالیوودی بواسطه حامی مالی یا سیاست القایی، بی تردید وجود رگه هایی از سیاست های کلان و اغراض تبلیغاتی آمریکایی طبیعی است. شیفتگی و الیناسیون جهان سومی ها و نیز عرض اندام استعماری و القای قدرت مطلقه آمریکا مؤلفه هایی هستند که در تمام محصولات هالیوود نمود پیدا و پنهانی دارند. اینکه تصور کنیم برخی سکانس ها یا پلان ها حتی در حد چند ثانیه با محوریت القائات ضداسلامی-ضد ایرانی، اتفاقی و بدون منظور است، خام اندیشی و ساده لوحی تأسف آوری است. یک صحنه کوتاه یا یک مونولوگ ساده یا یک اشاره غیر مستقیم چند ثانیه ای در یک فیلم در راستای اهداف مغرضانه هالیوودی کافی است. همانگونه که در عرصه میدانی، آمریکا هرگز خود را درگیر جنگ نظامی با ایران نمی کند؛ در عرصه جنگ فرهنگی نیز هرگز بصورت مستقیم و رودررو حرکتی نمی کند، بلکه بصورت غیرمستقیم و با استفاده زیرکانه و هوشمندانه از ضمیرناخودآگاه و جنگ نرم، ریشه ها را نابود می کند. تمام این جملات و نظرات ذکرشده را می توان ساده اندیشانه و الینه شده، انکار کرد اما با دقت در فعالیت های فرهنگی، بخصوص با تماشای فیلم تمرکز و البته با تماشای دقیق و نگاهی موشکافانه بر زوایای فیلم تمرکز، حقایق تلخی از ساده انگاری خویش و برنامه ریزی فوق العاده غرب برای فریب را در می یابیم. این یک بدبینی مغرضانه یا بزرگنمایی منفعلانه نیست، فیلم هایی مثل "تمرکز" را ببینیم و بعد قضاوت کنیم.

فیلم تمرکز (Focus) به نویسندگی و کارگردانی مشترک جان ریکوا و گلن فیکارا در سال 2015 اکران شد و ماجرای دختری به نام جِس (مارگوت رابی) است که قصد اخاذی از نیکی با نام مستعار مِلو (ویل اسمیت) را دارد غافل از اینکه مِلو خود سردسته‌ یک گروه فوق حرفه ای دزدی است. جِس پس از اطلاع از این موضوع قصد دارد تا برای خود در گروه مذکور جایی باز کند. جیب بری های حرفه ای آنها در یک فستیوال خیابانی، نشان دهنده قدرت کار گروهی و حرفه ای آنهاست. اصلی ترین بخش فیلم شرط بندی ملو با مردی چینی است. مِلو و جِس با هم در یک مسابقه فوتبال آمریکایی شروع به شرط بندی های ساده ای در مورد بازی می کنند، در ادامه مردی چینی وارد شرط بندی آنها می شود و پس از اینکه مِلو چندین بار بازنده می شود، شرط بندی به مبالغ میلیونی می رسد. مِلو که همه پولش را باخته پیشنهاد هیجان انگیزی به مرد چینی می کند: دوربین را بردار و از بین بازیکنان زمین یکی را انتخاب کن، من حدس خواهم زد کدام شماره را انتخاب کرده ای!! مرد چینی که دیوانه شرط بندی است به وجد آمده و انتخاب می کند. جِس بی خبر از قضیه مأمور انتخاب و حدس زدن شماره مورد نظر می شود. او درست حدس می زند و آنها در طی 10 دقیقه دو میلیون دلار برنده می شوند!! نکته جالب اینجاست که مِلو با چه جرأتی چنین شرط احمقانه ای که احتمال بردش در آن در حد صفر است انجام می دهد؟ به دیالوگ جِس و مِلو پس از برد دقت کنید:

جِس: "از کجا می‌دونستی چه کسی رو می‌خواد انتخاب کنه؟"

مِلو: "خودمون بهش گفتیم. هر روز داشتیم بهش می‌گفتیم. از لحظه‌ای که از اتاق هتل اومد بیرون داشتیم بهش القا می‌کردیم. ناخودآگاهش رو برنامه‌ریزی می‌کردیم. تمام روز داشت شماره ۵۵ (شماره انتخاب شده توسط فرد در زمان شرط‌بندی) رو می‌دید. توی آسانسور، توی لابی، حتی سنجاق سینه نگهبان درب. نه تنها اونا بلکه تمام مسیرش از هتل تا ورزشگاه رو پر کرده بودیم. از پنجره بیرون رو نگاه می‌کرد، القا کننده ‌ها همه جا بودن. اونا رو نمی‌دید اما جلوی چشمش بودن. هیچ راه فراری نداشت. حتی فرهاد (بازیکنی که در زمین بازی پیراهن شماره ۵۵ را پوشیده بود) رو هم دید. آره، و فقط چیزهایی که می‌دید نبود چیزهایی که می‌شنید هم بود. عدد ۵ به زبان چینی می‌شه «وو». ۱۲۴ بار کلمه «وو-وو» در آهنگ «همدردی با شیطان» وجود داره. شاید متوجهش نشده باشه ولی همش اونجا بود. پس وقتی دوربین رو برداشت، به زمین بازی نگاه کرد، چهره‌ آشنایی رو دید که روی پیراهنش عدد ۵۵ نوشته. صدایی در پشت ذهنش گفت، خودشه و فکر کرد این یه حس باطنیه و انتخاب کرد." فیلم نکته های کوچک حاشیه ای هم دارد: پدری که بخاطر شرط بندی به پدرخودش شلیک می کند. پدری که بخاطر کلاهبرداری مستقیم به قلب پسرش شلیک می کند. همین شلیک که به طرز خطرناکی صحنه سازی قتل است اما پسرش را نجات می دهد ولی همه خیال می کنند او مرده است. کلک در کلک، حتی پدری که سر پول به پسرش کلک می زند. مغز متفکر و هکر گروه کلاهبرداری یک ایرانی است. قمارباز ساده لوح و بازنده یک شرقی است و . . . 

فرض کنیم مِلو نماد نظام سیاسی اطلاعاتی آمریکا است، مرد چینی نماد کشورهای شرقی، آرژانتینی های آخر فیلم نماد کشورهای صنعتی، عابران فستیوال خیابانی نماد مردم ساده جهان و . . .  . اگر یک کشور مسلمان، جیره خوار آمریکا می شود، اگر اروپا مطیع آمریکا می شود، اگر رئیس جمهور آمریکا از هیروشیما بازدید می کند، اگر آمریکا تنها کشوری است که بمب اتم استفاده کرده و طلبکار هم هست، اگر لینکلن و کندی ترور می شوند، اگر اتفاقات دنیا را آمریکا باعث می شود اما سود و طلبکاری را هم آمریکا صاحب می شود، اگر امثال قذافی و صدام و القاعده و داعش و سوریه و 11 سپتامبر و پاریس و بروکسل و جنگ خلیج فارس و بحران موشکی و بحران نفت و قفقاز و حادثه منا و هزاران اسم دیگر را می بینیم، همانند مرد چینی ، نباید اصلاً بفهمیم که قضیه چیست و فقط باید در شادی و هیجان کودکانه خویش خوش باشیم. ما باید مانند عابران فستیوال، محو زرق و برق دنیا و خوشی های کودکانه و خنده های لحظه ای بشویم، بی خیال و بی خبر از اینکه امثال این فستیوال ها محمل و پوششی است برای زدن جیب ما !! نگاهی به تاریخ بیندازیم که در جریان برگزاری جام جهانی و المپیک و برخی جنگ های ساختگی و رخدادها و خبرهای خاص و اتفاقات مسحور کننده دنیا، در پس پرده چه اتفاقات دیگری رخ داده است؟ هرچند این فریبکاری ها توسط هر نظام سیاسی می تواند بروز کند، اما استاد آنها بی تردید غرب است. فوکوس می گوید حواس و تمرکز ما باید به نقطه الف باشد تا آنچه در نقطه ب رخ می دهد را نبینیم!!

. . . ادامه دارد

 

1
1