- ارسال کننده: رضا امامی تاریخ: ۹۴/۱۲/۱۹

آقای مسئول! پایانه، پاتوق معتادان شده، خبر داری؟!

فردای میانه / ماجرا از جایی آغاز می شود که چندی پیش، بنده بهمراه خانواده قصد عزیمت به تبریز گرفتیم و راهی ترمینال یا همان پایانه مسافربری شدیم.

قرار براین بود که اتوبوس ساعت 8 راهی شود ولی به دلیل عدم تکمیل ظرفیت، زمان حرکت به ساعت 9 موکول شد که ما هم گفتیم عیبی ندارد و اتوبوس که نباید خالی باشد!

غرض از این مقدمه، نقدی بر تاخیر حرکت اتوبوس نیست و قصدم به موضوعی بین ساعت 8 و 9 است که برایم جالب، اسفناک و ناراحت کننده بود.

در این فاصله به سمت سرویس بهداشتی رفتم و با عبور از " متولیان محترم توالت " به یکی از سرویس ها وارد شدم، صدای " متولیان توالت" به گوش می رسید! پس از خروج از توالت یکی از " متولیان توالت " با صدای بلند و خمار مرا صدا زد که: هوی! کجا سرتو انداختی پایین و میری؟  پول سرویس بده!

داخل جیبم را می گشتم که پول خرد پیدا کرده، تقدیم حضورشان کنم که " متولی دیگر " که تازه از خواب بیدار شده بود و درحالی که شلوارش را بالا می کشید با صدای نسبتاً خمار گفت: راس میگه! پول سرویسو بده!

بعد دیدم " متولی خمار دیگری " از سمت دیگر صدایش به گوش رسید که " نه، پسر خوبیه، میده! میدونه ما اینجا زحمت می کشیم! "

پول خرد را دادم و به سمت دفتر رئیس پایانه رفتم تا موضوع را جویا شوم.

رئیس پایانه در پاسخ به سوالم که آیا از حضور معتادان در محیط ترمینال و سکنی گزیدن آنها در سرویس بهداشتی خبر دارید؟

آیا خودتان اجازه حضور در سرویس بهداشتی را به آنان داده اید؟

آیا با حضور آنها در این محیط مخالفتی ندارید؟

 آیا خانواده ها مخصوصا بانوان می توانند با حضور چند معتاد از سرویس بهداشتی که پر از دود و دم مواد مخدر، عربده ها و خنده های معتادانه توام با فحش و ناسزاست استفاده کنند؟

من که میانه ای هستم ولی آیا با این وضعیت، این تکه پاره آبروی شهر مظلوم میانه در میان مسافرین غیر بومی به تاراج نمی رود؟

پاسخ رئیس پایانه برایم جالب بود! :

بله، خبر دارم.بنده مسئول امور حمل و نقل پایانه هستم و مسئول عمرانی ترمینال، شهرداری است؛ شهرداری کارهای مربوط به پایانه را به پیمانکار سپرده است؛ پیمانکار هم کار را به یک معتاد سپرده که او هم آنجا را به پاتوق تبدیل کرده است.

با مسئولین مختلف از جمله معاون عمرانی فرماندار صحبت کردم و کار به جایی نرسید؛ با نیروی انتظامی تماس گرفتم و آمدند و گفتند که باید شاکی شوی و مراحل قضایی را طی کنی، بنده هم نمی توانم کار خود را رها و بخاطر موضوعی که به حیطه کاری بنده ارتباطی ندارد راهی دادگاه و پاسگاه شوم؛ بارها این معتادان را دستگیر کرده و چند ساعت بعد رها کردند و به کار خود بازگشتند و مرا مورد مذمت قرار داده اند که چه کار به کار ما داری؟  "

موضوع را در میان برخی دوستان مطرح کردم و آنها لبخندی زدند و گفتند: برو سرویس بهداشتی پارک انقلاب را ببین! آن وقت چه میگویی؟!  آنحا هم معتاد گذاشته اند! ".

البته من گذرم به پارک انقلاب نیفتاده تا صحت آن را بررسی کنم ولی موضوع پایانه، برای شخص بنده اتفاق افتاده است.

واقعاً متاسفم برای شهری که اکثر مسئولینش از بیت المال حقوق می گیرند و آن را به خورد زن و بچه شان می ریزند، پرمدعا هستند و خود را تلف شده و فرار مغزها می پندارند ولی حتی به اندازه سر سوزن دلسوزی و احساس مسئولیت و وظیفه شناسی نداشته و نه تنها حتی لیاقت تکیه بر جایگاه خدمتی که به آنها سپرده شده است را ندارند بلکه پایین تر از آن هم از سرشان اضافی است.

خدایا! مسئولین شهر بیچاره ام را از " خود به خواب زدگی و بی خیالی " و مردم شهرم را از " به من چه؟ و به تو چه؟ " برهان!

نوروز در پیش است و شاید، شاید، شاید مسافری گذرش سمت میانه افتاد!

 رضا امامی / فردای میانه

 

1
2
1 2