- ارسال کننده: رضا امامی تاریخ: ۹۴/۱۲/۱۴

بگو سیب... / نوشته ای از رضا امامی

بگو سیب... / نوشته ای از رضا امامی

دو قدم مانده به بهار؛ نشانه اش همین آفتابی هست که چند روزیست خودنمایی می کند؛ یا خیابان های پر از ترافیک و بازار و مغازه ها و فروشگاههای شلوغ که جا برای سوزن انداختن ندارد...

زمان با سرعت هرچه تمام می گذرد...

مردان به فکر تامین مخارج خرید شب عید، زنان لیستی از مایحتاج منزل و فرزندان و فرزندان به فکر لباس های شیک و پیک نوروز...

مرد، قدم های آهسته و بی رمق برداشته و در میان جمعیت در تلاطم و جنب و جوش راه می رود و نظاره گر دیگرانی است که با لبخند، دست بچه هایشان را گرفته اند و در کنار همسرشان با کیسه ها و جعبه هایی در دست راه می روند که مشخص است پر از لباس و کفش و آجیل و شیرینی و لوازم تازه عید هستند.

دیگر نمی تواند قدم از قدم بردارد و روی صندلی کنار پیاده رو می نشیند و خم می شود و دستش را روی سرش گذاشته و انگشتانش را لابه لای موهایش تکان می دهد...

اندک مبلغ یارانه ای که هرماه استرس قطع شدنش را دارد، کفاف زندگی را نمی کند، صاحبخانه آخرین هشدارها را داده، گوشی پر شده از پیامک های بانک ها بخاطر اقساط معوقه، خانواده داماد اصرار به برگزاری جشن عروسی دارند ولی با کدام جهیزیه برای دخترش عروسی بگیرد؟

مدام به این فکر می کند که چطور با دست خالی به خانه برگردد و به چشمان زن و فرزندانش خیره شود؟ از خود بیزار می شود و خود را لعن و نفرین و سرزنش می کند و با خود می گوید: همه، زندگی دارند، من هم زندگی دارم؛ همه مرد هستند و من هم اسمم را گذاشته ام مرد!  فردا پس فردا سال تحویل است و همه یا مقلب القلوب خواهند گفت، من با چه رویی پای سفره خالی عید این دعا را بهمراه خانواده ام زمزمه کنم؟

غرق در این افکار است و فقط پاهای عابران را می بیند، صدای بوق ماشین ها را می شنود و داد و هوار فروشندگان را که آی بیا ببر، بیا حراج کردم بیا ببر ...

اشک های مرد، میان کفشهایش چکه می کند، بی صدای بی صدا ...

مگر مرد هم گریه می کند؟!

آری مرد هم گریه می کند!

دستی شانه مرد را نوازش کرد و مرد سرش را بالا آورد؛ جوانی دوربین عکاسی در دست داشت که به مرد گفت: خودت را ناراحت نکن، خدا بزرگه، همه چیز حل میشه...  حالا بگو سیب ...

 ---------------------------------------------------------------------------------------

هر کدام از ما مردان و زنان که این متن را میخوانیم وظیفه بزرگی داریم؛ وظیفه ای بزرگ به نام " انسان دوستی ".

هر یک از موسسات خیریه ای که به یاری نیازمندان واقعی شهرستان میانه می شتابند، منتظر کمک های شما خوبان هستند.

موسسه خیریه حضرت ابوالفضل(ع) نیز یکی از موسساتی است که بانیان آن از معتمدین و چهره های شاخص، شناخته شده و امین همین مردم هستند.

این موسسه روزانه صدها مراجعه کننده را به خود می بیند، مراجعه کنندگانی که برخی حتی به قرص نانی نیازمندند، به تامین مخارج معالجه فرزند بیمارشان، به تامین جهیزیه بسیار ساده ای برای راهی کردن عروس به خانه خوشبختی...

مطمئن باشید هر کمکی که از سوی شما به این موسسه  ارائه می گردد، دقیقا در جهت به ثمر رسیدن نیات تان صرف شده و به دست نیازمندان واقعی آبرومند می رسد.

این موسسه در نظر دارد در آستانه عید نوروز به نیازمندان و مددجویان بسته ارزاق شب عید اهدا کند و در برنامه دیگری نیز جهیزیه چندین نوعروس خانواده نیازمند را تامین کند و این برنامه ها فقط و فقط با یاری دستان مهربان شما بزرگواران امکان پذیر خواهد بود...

پس همه با هم هر آنچه در توان داریم را در طبق اخلاص بگذاریم تا عید نوروز را همگی با لبخند آغاز کنیم...

رضا امامی 14/12/94

1
1