- ارسال کننده: پیام قربانی تاریخ: ۹۴/۱۱/۰۶

چراها و اما و اگر های انتخابات

جوانی هنگام مشاهده و خواندن اخبار انتخابات خبرگان و مجلس به فکر فرو رفت.
با خود سابقه انتخابات را مرور کرد و ناخود آگاه اولین باری که به سن قانونی رسیده بود و میتوانست در سرنوشت شهر و کشورش سهیم باشد را بیاد آورد.
در این بین سوالی برایش پیش آمدچرا فقط بیست روز مانده به انتخابات تب انتخاب میگیریم وفردا صبح زود که نفر اول و دوم انتخاب میشود این تب فرو کش میکند؟
چرا وقتی نفر مورد نظر ما انتخاب نمیشود دیگر به کلی مخالف انتخابات و منکر مقبولیت افراد انتخاب شده میشویم؟
سوالی که مدت های مدید درگیر کننده ذهن او و جوانان و مردم شهر را درگیر کرده است را بی جواب میابد.چرا نماینده تحت نظر و کنترل مردم شهر نیست؟اگر او نماینده مردم است پس چرا توسط مردم تشویق یا مواخذه نمیشود؟
چرا فقط یک ماه مانده به انتخابات افراد کاندید از ما دعوت به حمایت میکنند؟چرا بعضی از مردم با طمع بدست آوردن موقعیت یا امتیازی خاص تبدیل به طرفدار کاندیدها میشوند؟چه چیزی باعث شده که این طرفداری ها بدون چشمداشت نباشد؟
چرا ها پشت سر هم در ذهن پر تلاطمش که مشکلات بعد از بیست و چند سال تلاشش که فعلا بی ثمر شده مرور و افسوس میخورد، را متصور میشود.
در ذهنش خواسته هایی که در رابطه با مشکلات شهرش از مسئولین دارد را مرور می کند.اما آیا حل این مشکل وظیفه نماینده است که از او انتظار داریم؟شنیده و خوانده است که نماینده میتواند از نفوذ و رابطه خود با مسئولین بالا دست برای شهرش امتیاز بگیرد و از بار مشکلات مردمش بکاهد.اما وظیفه اش چیز دیگریست.
 
سوالی جدی تر برایش پیش می آید.آیا مگر وظیفه نمایندگی خدمت به مردم نیست؟پس چرا این خدمت بدون منت نیست؟مگر تا یک روز مانده به روز انتخابات بدنبال کسب حتی یک رای بیشتر نبودند تا نماینده مردم شود.پس چرا بعد از انتخاب و انجام یک خدمت به مردم که در برخی مواقع بطورکامل نیز محقق نمیشود ،اینکار وسیله ای برای ایجاد اختلاف و کشمکش میشود؟
 
حال همانند اکثر انسانها خود را در جایگاه نمایندگی مردم متصور میشود با اینکه میداند نماینده وظیفه اصلیش قانونگذاریست.مزیت ها و خصوصیت هایی که برای کسب رای مردم لازم است را در نظر می گذراند
۱:صداقت و شجاعت:کاری که توانسته و کاری که موفق به انجامش نشدم را آنطور که هست اعلام میکردم.
۲:در هنگام مواجهه با مشکلات و انتقاد و اختلاف کمی خویشتن داری میکردم و بعد ها فکری برای حل مشکل میکردم(اینکار را فقط یک نماینده بخوبی بلد بود و همین کار وسیله ای برای پیشرفتش شد)
۳:مشکلاتی که موکلانم را در تنگنا قرار داده است را لیست میکنم و حتی از مردم میخواهم تا این موارد را به بنده اطلاع دهند.
۴:بر خلاف دیگران غرور را کنار میگذاشتم(قبول دارم که همه چیز را نمیدانم) و تلاش میکردم بیشتر یاد بگیرم.در زمینه های مختلف از قبیل اشتغال،رفاه،مسکن و...،که شهرم دچار مشکل و کمبود است ،از افراد کاردان و نفرات تحصیل کرده دعوت به همفکری میکنم.
۵:روحیه همکاری در خود ایجاد میکردم زیرا انجام کارهای بزرگ که نتیجه سالها بی توجهی مسئولین به شهرم است را یک تنه و به تنهایی قابل پیگیری و حل نیست.بهتر است با برنامه تر ، ریز تر  و جدی تر دنبال کار ها باشیم تا از دوباره کاری ها جلوگیری شود و اتلاف انرژی نداشته باشیم.
۶:در بین مردم زندگی میکردم و مشکلاتشان را از نزدیک لمس میکردم.بیمه و قدرت خرید و درآمد از جمله مشکلاتیست که در مجلس لازم است طرح شود.
۷:تزویر(اراستن عمل با فریب )و ریا(به رخ کشیدن کار خود) از صفات ناپسند در خلقت انسان هاست.که زندگی دنیوی و اخروی را نابود می کند.از این صفات باید بدور باشم.
۸:آیا در طول چهار سال نمایندگی قادر خواهم بود در یک خط و مسیر مناسب ثابت قدم باشم . باید این سیر را تا لحظه آخر خدمتم حقظ کنم.
 
بعد از این همه جستجو در بین موضوعات ناگهان متوجه ساعت و گذر زمان میشود.با خود فکر میکند چها سال نمایندگی همانند این چهار ساعتی که صرف این نوشته شد سریع میگذرد و کسی از کرده خود خشنود است که برای این چهار ساعتها نیز برنامه داشته باشد .
بعد از آن همه مرور های ذهنی متوجه واژه عدالت علی (ع) و حق الناس میشود که بنا به روایات و احادیث حق بزرگی بر گردن انسان است .با شناخت از روحیات خود به این نتیجه میرسد که قبول کسوت خدمت به مردم سنگین است و در روز قیامت باید پاسخگو خدا و مردم بود،روزی که عذری پذیرفته نمیشود.
پس قبول این مسئولیت،کار بنده و هر بنده خدایی نیست!
1
1