- ارسال کننده: یاوراحمدپور تاریخ: ۹۴/۰۹/۱۰

نقدی بر نوشته سلیمان جمشیدی با عنوان «آسیب شناسی اختلاف و عدم تعامل نمایندگان با نمونه بررسی شهرستان میانه»

ساده سازی مفرط مسائلی پیچیده، شاید برای ایجاد سازه های ذهنی

در شهروندان برای منتفع شدن از آن؛

نقدی بر نوشته سلیمان جمشیدی با عنوان «آسیب شناسی اختلاف و عدم تعامل نمایندگان با نمونه بررسی شهرستان میانه»

  1. جمشیدی در نوشته خود صراحتاً در بررسی مسئله، وارد چرایی و دلایل اختلاف نمی شود. با نوشتن این جمله که: «این اختلاف به هر دلیلی اتفاق افتاده باشد ...»، بعد از توصیف ناقص پدیده مورد نظر وارد پیامدهای آن می شود و حتی در ارائه راهکار مناسب ناتوان است. اساساً چنین نوشته ای از منظر علمی محلی از اعراب ندارد، چرا که باید به «چرایی» مسئله و «چگونگی» برون رفت از مسئله پرداخت؛ که این «چگونگی» ها از همان چراها منبعث است. اگر جمشیدی به چرایی اختلاف ( اختلاف در معنایی منفی نه مثبت آن) می پرداخت شاید از اینکه بتواند بزک علمی به نوشته خود بزند و از آن در راستای ایجاد سازه های ذهنی در شهروندان بهره برداری کند، و شهروندان را با استفاده از آن سازه ها ذهنی منحرف وارد بازی انتخابات پیش رو کند، توفیقی به دست نمی آورد.
  2. بپردازیم به اینکه آیا اختلاف و تضارب آراء بد است؟ شاخص توسعه نیافتگی را در همین نبود تضارب اراء و اختلاف نظر باید جست. در خیلی از جلسات بحث مسئولان، عوض وجود احتلاف آراء، فقط می شنویم که مسئولی در مقابل نظر مسئول دیگر می گوید:« همینطور که آقای فلانی فرمود. دیگری هم در نوبت خود باز می گوید همانطور که اقای فلانی گفت و ...» و از این طریق در تخصیص و تصمیم ها راه پراشتباه و پر هزینه پیموده می شود و منافع عموم مردم فدای همین رفیق بازی بله قربان گویی ها می شود. اما اگر اختلاف نظر باشد و رویه های مختلف به بحث گذاشته شود و رایزنی صورت گیرد و مشاوره و عرضه (از سمت شهروندان) و تقاضا (از سمت نمایندگان) اتفاق افتد و در نهایت از دل تضارب و اختلاف، مسیری منتخب دنبال شود، حل مسائل سهل و کم هزینه می شود. این رویه علمی در حل مسائل است و نباید به هر بهانه ای با تضارب و اختلاف در آراء ناملایمت کرد (نباید اختلاف صواب و منتهی به راه حل را با اختلاف ناصواب در هم آمیخت و یک کاسه کرد). اگر هر کدام از نمایندگان و یا هر مسئولی، چه در عدم «تقاضا»ی نظر و چه در مسدود گذاشتن انتخاب مسیر نهایی واحد برای پیگیری و رفع مسائل سهمی داشته باشند؛ نباید با کلی گویی های مبهم اما جهت دهنده به عموم ورود به بحث کرد. باید ورود به جزئیات کرد و سهم هر کدام را مستنداً ارایه داد. این گفته جمشیدی که :«اختلاف از سمت هر کدام از نمایندگان باشد، مردم با هر دو برخورد می کنند»، می تواند از یک سو ارزش تحلیل ایشان از پدیده اختلاف را و از سمت دیگر به انگیزه احتمالی پنهان وی پی برد.
  3. سهم مردم به عنوان نیروی اجتماعی قوی در ایجاد اختلافات (منفی نه اختلافات مثبت): از متن جمشیدی چنین به ذهن متبادر می شود که انگار با نمایندگان کوتاه نگر مواجه هستیم که در فرآیند انتخاب خود، رویه های کوتاه مدت را بر رویه های درازمدت ترجیح می دهند و دم غنیمت هستند و در انتخاب این مسیر از طرف مردم جهت دهی نمی شوند. اما واقعیت این است که در هیچ جای دنیا نمی توان مسئولی به صورت مطلق مستقل و متنزع از شهروندان داشت. بدین ترتیب باید پذیرفت که اگر نماینده رویه اختلاف بر می گزیند در حد و حدودی از سوی نیروهای اجتماعی حمایت می شود و شاید این رویه تحمیل هم بشود. در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت که برخوردی از سوی نیروهای اجتماعی در اندازه مناسب با رویه های نامناسب صورت نمی گیرد و لذا رویه های کوتاه نگر ادامه می یابد. البته برخی شهروندان، مسئولانه برخورد می کنند و چنین رویه هایی را به نقد می گذارند. ولی ممکن است سهم و نیروی اندکی را این افراد در مقایسه با عموم داشته باشند. پس اگر بصیرت کافی داشته باشیم در چرایی بروز اختلافات (از نوع منفی آن) و رویه های کوتاه محور، سهم نیروهای اجتماعی را هم باید لحاظ کرد. یا در مورد اینکه جمشیدی می فرماید که: «در برخی موارد نماینده وارد حوزه نازل و کم اهمیت می شود و ...»، باز می توان تاثیر ارزشهای اجتماعی را در جهت دهی افراد در خواسته های نامعقول از نماینده مشاهده کرد. مثلاً شخصی نماینده را به عنوان ابزار اخذ وام غیر تولیدی فرض می کند و تحمیل و فشار مضاعف بر نماینده دارد. در این مورد من از شما می پرسم که سهم ارزش دهی اجتماع بر ثروت و سرمایه، چقدر فرد را در مسیر اخذ وام و اندوخته مالی می اندازد؟ لذا اگر قرار است اخذ وام غیر تولیدی مقهور باشد باید ابتدا مقهور اجتماعی شود. در این صورت درخواستهایی از این جنس از نماینده در سطح افراد رنگ می بازد. یا خواستهای دم غنیمت و روز مرگی شهروندان، در یک نظر منبعث از نااطمینانی شرایط است. در این مورد هم باید پرسیده شود که چقدر در مسیر افزایش اطلاعات و رفع نااطمینانی ارزش آفرینی کرده ایم؟ سهم نماینده و سهم شهروندان باید دیده شود در مسائل مختلف. در کل سکوت اکثر افراد (یعنی منفعل بودنشان و یا فعال بودنشان در جمع های خصوصی و نه در مباحث جمعی با حضور نماینده) نشان از یک توافق نانوشته همگانی در سهل انگاری مسائل پر اهمیت است و باید این مسئله در سهم و اندازه خود دیده شود و در چرایی مسئله و چگونگی گذر از آن وارد تحلیل شود تا ماندگاری مشکل را شاهد نشویم. شهروندان وقتی با سکوتشان رویه های ناصواب را عوض تنبیه، تشویق می کنند رویه های ناصواب تداوم و نهادینه می شود و مسیری برای کسب امتیاز.
  4. وقتی جمشیدی وارد حوزه «چرایی» مسئله نمی شود، در برآیند و آینده بینی پدیده مذکور هم دچار نقص اساسی می شود. جمشیدی می گوید:« در شرایط اختلاف، مردم افسوس اعتمادی را می خورند که به نمایندگان کرده اند و در دور بعد در جهت تصحیح اشتباه خود و انتخاب چهره جدید خواهند داشت». اینکه جناب جمشیدی می فرمایند که شهروندان در جهت تصحیح اشتباه برمی آیند، این را به ذهن متبادر می کند که انسان موجود عقلی کامل است که بتواند اشتباهات خود را تصحیح کند. (بگذریم از اینکه در صورت پذیرش ایده جمشیدی، از منظر آموزه های دینی هم این پرسش پیش می آید که پس جایگاه سنت و کتاب و رسول کجاست؟ عقلانیت ابزاری نداریم و محدودیت اطلاعات داریم.) اما واقعیت این است که از یک طرف اطلاعات ما محدود است و پرداخت هزینه ها هم به همین علت است و لذا انتخاب ها در بیشتر موارد با درجه ای از خطا همراه است. ما انسانها اساساً بر اساس اطلاعات ناقص و با مدل هایی کار می کنیم که به طور ذهنی دریافت می شود و چنانچه گفته شد گاها نیز سرشار از اشتباه هستند. پسخوراند نیز نوعاً برای تصحیح این مدل های ذهنی ناقص منبعث از اطلاعات ناکافی، مناسب نیست. از طرف دیگر، اطلاعاتی که پخش می شود، و سازه های ذهنی که بر اساس این اطلاعات شکل می گیرد (مثلا نوشته جناب جمشیدی اطلاعاتی را ارائه می دهد و سازه های ذهنی یی را ایجاد می کند و همچنین نوشته بنده) غالبا ایجاد نمی شوند که از نظر اجتماعی در خدمت عموم قرار گیرند و از نظر اجتماعی کارا باشند، بلکه بیشتر برای ایجاد ارزش ها و قواعدی کاربرد دارند که قدرت چانه زنی امثال بنده یا جمشیدی را زیاد کنند. نامزدها و طرفداران آنها هم می توانند در چنین مسیری قدم بردارند. لذا اشتباهات تصحیح می شود ولی روند کندی دارد و آن هم مربوط به مسئله محوری نقص اطلاعات بشری بر می گردد.
  5. تا زمانی که نیروهای اجتماعی همپا و هم قدرت با نیروهای اجتماعی منحرف کننده نماینده از مسیر صواب شکل نگیرد و نیز تا زمانی اخلاق، محور کار مسئولان نباشد (که هر کدام به الزاماتی نیاز دارند مثلا در مورد ما شهروندان حداقلی از بنیه اقتصادی برای اخلاق محوری لازم است و بنیه اقتصادی هم اخلاق محوری را می طلبد، بعبارتی لازم و ملزوم یکدیگرند و ...)، پایایی مسئله و ماندگاریش را مشاهده خواهیم کرد. لذا جامعه باید در حد امکان (چون سهم قابل توجهی از الزامات برون از عموم است و نهادهای بالادست می توانند تدارک ببیند یا موانعی بیافرینند) ساختار انگیزشی نمایندگان و سایر مسئولان را در جهت انتفاع عموم جهت دهی کنند. باید رفتارهای ناصواب را تنبیه و مثبت را پاداش دهند. در این صورت است که نمایندگان یاد می گیرند که در مسیر صواب سیر کنند. اگر اکثریت جامعه سکوت کند و به فعالیت های ناصواب پاداش دهد نماینده یاد می گیرد که سیر در غیر صواب بهتر از مسیر صواب است.
  6. نمایندگان در مورد هر مسئله ای که در مجلس مطرح می شود در قالب «مخالف» و «موافق» حضور پیدا می کنند. لذا اختلاف نظر در ذاتش باید پذیرفته شود و رویه صواب هم همین است. منتها باید در نشست و برخواستهای متعدد و مشورتها، کم کم به رویه واحد پیگیری مسئله رسید. اینکه با یک قضاوت ناقص بخواهیم اهمیت «تضارب آراء» را در جامعه کم کنیم، جز اینکه بر ماندگاری اختلافات کمک کنیم کاری نکرده ایم.
  7.  بهتر می بود اگر مورد خاصی از هر کدام از نمایندگان فعلی در مسیر غیر مسیر ترسیم شده در بالا مشاهده شده است، آقای جمشیدی با صراحت و رک گویی به یک یا هر دوی نمایندگان مستندا اشاره می کرد و راهکار ارائه می داد. با کلی گویی ها و تخریب کردن و بد دانستن «تضارب آرایی» که می تواند راهگشا باشد، خود را از ذخیره دانش و شناخت و آگاهی دیگران محروم می کینم. جناب جمشیدی بعد از این نوشته انشالله متوجه خواهند بود که تضارب آرا به همراه همفکری و رایزینها نشان از پیشرفت می تواند باشد. هر کدام از نمایندگان هم که مسئله آفرینی در مسیر ترسیم شده داشته باشند باید با آرای مردم تنیبه شوند نه اینکه با جهت دهی به افکار مردم در مسیری خاص خشک و تر و صواب و ناصواب را یکجا سوزاند.

به خاطر طویل شدن مطلب، به جزئیات متن جناب جمشیدی وارد نمی شوم. چنانچه لزومش برود در نوشته های دیگر چنین می کنم.

 

1
1