- ارسال کننده: رضا عباسی اقدم تاریخ: ۹۴/۰۸/۲۹

تلنگر-1: غر می زنم، پس هستم!

قرار است حرفهایی بزنم قشنگ، جدید، موثر، تفکرانگیز، مثبت . . . و سازنده. بدین امید و هدف که تلنگری باشد بر اندیشه ها و اقدامات و تصمیم های مسئولین. بی حب و بغض و بدون سهم خواهی و بدور از تعلقات مرسوم؛ همین. بسم ا...

تلنگر: قسمت 1- غر می زنم، پس هستم!

* شهرداری هم فقط بلد است آسفالت بریزد!

* کل شهر را آشغال گرفته اینها فقط به فکر آسفالت خیابانها هستند!

* تازه موقع باران و سرما یاد آسفالت ریزی افتاده اند!

* بعله دیگه آسفالت هم مال محله های بالاست!

* و . . .

اینها چند نقل قول بود از برخی همشهریان در طی روزهای اخیر در مورد آسفالت ریزی و بهسازی خیابانهای اصلی شهر. فرهنگ و تفکر "فکر می کنم، پس هستم" به یاد مانده از اندیشمند غربی مختص کشورهای توسعه یافته است و به نوعی به یک مانیفست فرهنگی بدل شده است. در کشورهای جهان سوم این تفکر تبدیل می شود به "ادعا می کنم، پس هستم" یا "وعده می دهم، پس هستم" یا "حرف می زنم، پس هستم" و بخصوص "غُر می زنم، پس هستم" (!!) ما بیش تر و پیش تر از آنکه اهل شنیدن و پرسیدن و بررسی وتفکر و تعقل و همراهی و همدلی باشیم، پیرو و مجری حرف و ادعا و گلایه و غیبت و قضاوت هستیم.

اینکه مسئولین شهرمان گاه بسیار ضعیف عمل می کنند، درست. اینکه برخی آقایان بجای خدمت به خلق، مشغول خدمت به خود هستند، درست. اینکه بعضی صاحب منصبان فقط به فکر باند و جناح و خودی هستند، درست. اینکه معدود مسئولینی هستند که هدفشان فقط تخریب همه جانبه دیگران و تطهیر همه جوره خودشان است، درست. اینکه گاهی بزرگان ما یادشان می رود بزرگتر هستند و مرتکب حسادت ها و تلافی جویی های کودکانه می شوند، درست. اینکه برخی آقایان در انجام وظایف عادی خود من و اذی دارند و از کاه خویش کوه می سازند و در بوق و کرنا می کنند، درست.  اینکه گاه می بینیم بیت المال چگونه با ملک شخصی اشتباه گرفته می شود، درست. اینکه برخی مسئولین همه را مقصر و کم کار و سودجو خوانده و خود را خلیفه الله، درست. اینکه برخی مدعیان خدمت 23 ساعت روز را صرف کوبیدن و تکفیر و تحقیر و تحدید و تهدید دیگران می کنند، درست. اینکه . . . (اوووووه چقدر مشکلات داریم و چقدر سوژه برای مطلب نگاری!! بگذریم) اینکه خیلی ها خیلی جاها خیلی اشتباه هایی داشته اند، درست. اما اینها دلیل نمی شود اقدامات خوب را هم نادیده بگیریم. خیابانهای میانه اوضاع بسیار اسفبار و افتضاحی داشتند. بهسازی آسفالت خیابانهای اندیشه و خیابانهای اصلی شهر در این حجم و با رعایت مشکلات ترافیکی روز و برنامه ریزی برای حداقل مزاحمت برای عبور  ومرور، حرکتی است ارزشمند و قابل تقدیر. شاید اما و اگرها و پشت صحنه ها و حرف و حدیث ها و حاشیه هایی در ورای این پروژه بوده باشد که من نوعی از آن بی خبرم. اما هرچه هست برآیند آن چند متر کار مفید برای مردم است. گوهری که امروزه کمیاب شده است. ما مردم آنقدر کم لطفی دیده ایم که به همین اندک ها هم راضی هستیم. یاد نمودن و قدردانی از اشخاص خادم و نیز از اقدامات مثبت(هرچند اندک) سنتی است پسندیده و محترم. من غُر نمی زنم . . . و هستم./