- ارسال کننده: حسین قره داغی آچاچیلوئی تاریخ: ۹۴/۰۵/۰۸

3500متر با نگاه به سبلان در چند ماه سکونت در کوهستان قسمت سی و ششم

اگر رئیس جمهور بودم.مدال شجاعت به تو می دادم

محمد جواد جان خسته نباشی دلاور

بازهم سفره ما مدرسه ما پر برکت خواهد ماند

 

 

 

 

 

 

اولین دیوارشرقی مدرسه

استارت دیوار کشی مدرسه را از شرقی ترین قسمت شروع کردیم.تا با منابع مالی موجودمان همخوانی داشته باشیم.هنوز خیلی از دوستان و عزیزان از کار من سردر نمی آورند.این محرمانه هست.تا روز تولد زیباتر شود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اجازه ،هنوز سوالم بی پاسخ مانده است

 

یاران جا مانده

اصغر و حمید،اوایل بازسازی مدرسه بیشتر جیم می شدند.اما وقتی تغییرات را دیدند.اینبار خودشان پیشقدم شدند.تا آخرین دقایق کار زیبای قهرمانان مدرسه را تکمیل کردند.اینجا اوج خستگی شان هست.

 

 

راه مدرسه دیگر یک معضل نیست

با لطف خدا کاری کردیم.که جاده خاکی تا مدرسه شن ریزی شود.هر چند اوایل بیشتر همه یک شوخی فرض می کردند.اما در برنامه مان جدی هستیم و با عمل در زمان سکوت جلو می رویم

 

 

 

با دستان کوچک

با دستان کوچک هم می توان کار زیبا و بزرگی آفرید

 

 

تو قهرمان زندگی ات خواهی بود

محمد جان یار همیشگی من هست.بیشتر وقتها زمانش را بامن سپری می کند.پدرش عمو رفیع است.همان بزرگواری که در بیشتر کارهای مدرسه دست کمک پنهان ماست.

محمد خیلی زحمت کش و خستگی ناپذیر است.اورا در حد عرفان، پسرم دوست دارم.هیچوقت چهره خستگی به خود نمی گیرد.گاها دور از چشم من کارهای بزرگی می کند.که حتی از وزن خودش هم سنگینی می کند.

برای جا گذاری بلوکها شبانه با من بود.تا فردا بنا مشکلی نداشته باشد.

انسانهای وارسته روستای هفت چشمه

چند ماه است.که در روستای هفت چشمه زندگی می کنم.عملا با درد و رنج های مردم روستا شریک هستم.با شغل دامداری روزهای سختی را سپری می کنند.همیشه دست بوس دستهای پینه بسته شان هستم.تنها منبع درآمدشان در این فصل سال از فروش شیر دامهایشان تامین می شود.

هر سال این مهمانان از تبریز برای خرید شیرشان ،این خانه مهمان می شوند.

 

 

 

 

یک نعمت

رسیدن ماسه به این ارتفاع یک نعمت است.هر دانه اش را قدر می نهیم و می دانیم.یک روزی در نمای زیبای انسانی نقش بی بدیلی را بازی خواهند کرد

 

 

دستان زیبای یک انسان مهربان

استاد افتخار یک انسان بزرگواری است.او می داند.در این شرایط چگونه یارای مدرسه باشد.در جایی که می لنگیم.او یک فرشته می شود.

استا افتخار بنایی مدرسه را زحمت می کشد.او در حال هماهنگی برای آوردن سنگ با تراکتور و تانکر آب برای مدرسه هست.بهترین جا برای میانبر جهت تماس دفتر مدرسه را انتخاب کرده است.

 

 

گذر روز در ترسیم راه نو

 

 

 

 

 

 

 

پسری مهربان از روستای طوین برای همیاری

علیرضا کلاس چهارم دبستان در روستای طوین هست.او خبرهای دبستان قنبر هفت چشمه را که دهان به دهان در روستاهای اطراف می چرخد شنیده بود.دنبال فرصتی می گشت.تا در این راه و بازسازی مدرسه که با روستایشان نزدیک به 4 کیلومتر فاصله دارد.سهیم شود.تا اینکه پدرش این اجازه را داد.تا در سه روز تعطیلی یاریگر یاران مهربان دبستان قنبر هفت چشمه شود.

 

 

 

سفره مهربانانه

سفره مهربانانه مدرسه قنبر هفت چشمه یاران مهربان گمنامی دارد.که تلاش می کنند.همیشه این سفره پهن بماند.خیرینی که حتی دست مهربانشان فاصله هارا هم کم می کنند.ممنون خانم پناهی

 

 

 

 

 

 

 

 

مدرسه ای که دانش آموزان حاضر به تعطیل شدنش نیستند

با آنکه مدرسه ما سه روز تعطیل بود.اما دانش آموزان بدلخواه خودشان حضور داشتند.پسرها بیشتر کمک حال ما بودند.دخترخانم ها هم بعداز ظهر این گلهارا هدیه آورده بودند.تا همه آنهارا به دوستداران و یاران یاریگر دبستان قنبر هفت چشمه هدیه نماییم.

 

 

هدیه قهرمان ملی مدرسه به خاله های مهربان یاریگر یاران مهربان مدرسه

 

 

می گریم ،دست خودم نیست

این روز مدرسه تعطیل بود.اما دانش آموزان دختر و پسرمعلم خودرا تنها نگذاشته بودند.تا صحنه های بی بدیل و بی همتایی را در یک کار انسانی بیافرینند.تا با دیدن این صحنه بگریم.

 

 

 

 

 

 

مردی با دلی بزرگ از تهران

عمو مراد حسن زاده از تهران مهمان مدرسه بود.او اصالتی هفت چشمه ای دارد.اما دلش همیشه با روستای هفت چشمه زنده هست.او در ساخت اولین لاک پشت برفی جهان در هفت چشمه یارای ما بود.و بیشتر هزینه هارا گمنام متقبل شده بود.از نظر مالی هم تا حدودی دستش بالا ست.در آینده هم به یقین از خیرین مدرسه خواهد بود.

با تمام موقعیتهای اجتماعی انسان به تمام معنا است.ساده تر آدم خاکی است.اولین نفری از بزرگان روستا بود.که غرور را کنار نهاد و ساعاتی کمک ما شد.

 

 

خسته نباشید

بعداز اتمام وقت بنا با کمک دانش آموزان وسایل فردا رابرای بنا آماده می کنیم.چون دوست داریم یک خاطره زیبایی بسازیم و از طرفی از هزینه این کار کم کنیم.

 

 

دوستداران کوچلوی مدرسه قنبر هفت چشمه از تهران

این دو مهمان عزیز از تهران مهمان مدرسه بودند.خبرها مدرسه قنبر هفت چشمه را از اینترنت دنبال می کردند.با دیدن سایت مدرسه،خیلی تعجب می کردند.می گفتند.این کار در این روستا یک رویاست.

به رسم یاد بود،اصغر و محمد ،یک هدیه ناقابل به این مهمان  کوچلو دادند.تا همیشه یاد و نام مدرسه قنبر هفت چشمه،یادآور تلاش گروهی مهربان و صمیمی نقش ببندد

 

 

تگرگی که مارا غافلگیر کرد

بارش تگرگ در اردیبهشت ماه در آذربایجان یک امر طبیعی است.اما پیش بینی زمان آن کار آسانی نیست.گاهی بلا می شود.اما این سری به خیر گذشت.

 

 

کربلایی عمو هرمزمهربان با غیبت موجه

امکان ندارد.کربلایی  عمو هرمز مهربان از تهران به هفت چشمه تشریف بیاورد و مهمان و یاریگر مدرسه نشود.اما این سری خیلی درگیر بود.به او حق می دهیم.قرار است این جارا خاکبرداری کنیم.تا راه مدرسه هموار شود.چراکه که در فصل زمستان ،اینجا حتی آدمها هم ترمز می برند.چند بار از اینجا که زمستان پایین می رفتم.مجبور بودم.200 متر بدوم و توقف نکنم.مگر اینکه هوای افتادن به سرم می زد.

 

کاری خسته کننده و با مصیبت

هر تریلی سنگ برای ما در روستای هفت چشمه 50 هزارتومان آب می خورد.تا قدر آنرا بدانیم.باید با سنگها هم مهربان بود.

 

 

1
1