- ارسال کننده: ناصر سرچمی تاریخ: ۹۴/۰۱/۲۵

جناب آقای مهدیخانی از ریاست آموزش وپرورش کندوان رفتند.

شاید اگه منم یکم فکر  میکردم جهان ارثیه بابامه الان برای اینکه چی بنویسم  یه ساعت کاغذام  منو نگاه نمیکردند ... و فکر کنم هیچ چیز تو دنیا  به اندازه ی اینکه  آدم چیزی برای نوشتن نداشته باشه حس پوچی نمیده !

البته بستگی داره اون آدمه جزو کدوم دسته باشه ؟

این وریا ؟ یا اون وریا ؟ یا هر دو وری؟!

میدونی ، در کل به نظرم آدم ها سه گروهند : 

گروه اول : مدام به گذشته فکر میکنند ، روزهای خوبی که داشته اند و یا میتونستن داشته باشن و قدرشو ندونستن 

آینده شاید برای این گروه تکرار افسوس هاست و اینکه دنبال مقصر های مختلف برای این حالشون بگردن و آخرشم همه رو به گردن شاید بی وفایی دنیا و شاید هم خود خدا بیاندازند ! ، و یه دسته ی مغرور تر هم میگن " اینا همش عشق خداست که نثار من شده " و تا آخر عمر در این عشق میسوزند

گروه دوم : همیشه به فکر فردا !

این دسته معمولا برای  " لحظه "  تو دائره المعارفشون   دور میزنه و بطور کلی برای " فردا " و بقول خودشون فردایی بهتر زندگی میکنند ، گرچه شاید هرگز اون فردا در کار نباشه ...

گروه سوم : اون گروهیه که در تعادلند و واژه ی تعادل رو تنها کیمیای زندگی میشناسند ......

مصداق تعادل   تنها شرفی نیست

ولی در سازمان ما مصداق تعادل  بود

 همیشه با آغوش باز به استقبال مشکلات  می رن

همیشه با آغوش باز  با همکار برخورد می کنند

همیشیه به یاد رزمندگان  است

همیشیه قول و فعش یکی است

همیشیه سنک صبور دیگران است

همیشیه با فرزندان شهدا مهربانه

تلاش  می کرد همان گونه باشد که می گفت.

 تلاش می کرد همان گونه رفتار کنند که از دیگران انتظار دارد.

 تلاش می کرد همان گونه رفتار کنند که گرفتار عذاب وجدان نشود.

تلاش می کرد همیشه دنبال یادگیری باشید.

تلاش می کرد با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنند.

تلاش می کرد برای خوب کار کردن

 تلاش می کرد همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشد.

 تلاش می کرد اگر از کسی رنجیده اید، با خود او صحبت کنید، نه پشت سر او.

.

 تلاش می کرد تا عهدی شکسته نشود

 تلاش می کرد قدردان لطف دیگران باشید

 تلاش می کرد به هر چیز آنقدر بها بدهید که استحقاقش را دارد.

یاشاسین قارداشم قهرمانی

1
1