روحت شاد سردار کاش کمی از دلسوزی امثال شما رو اعضای شورای شهر و شهردار داشتند آنوقت میانه گلستان میشد نه مخروبه
به نام خدا
در روزهای بارش باران خیابان های شهر میانه وضعیت اسفناکی به خود میگیرد متاسفانه شورای شهر که فعلا خواب تشریف دارند البته بلد هم نیستند که فکر عاجلی به این وضعیت حاد بکنند وضعیت شورای شهر و شهردار مثل خیابانهای پر چال و چوله شهر است باز گلی به گوشه جمال رفتگران زحمت کش که کم کاری (کاری انجام نمیدهند که اسمش رو کم کاری گذاشت)آقایان رو جبران میکنند
یاد خاطره ای از شهید باکری افتادم که نه دنبال دریافت نشان بود نه دنبال باند بازی های پشت پرده و نه مثل اعضای شورای شهر که به خود فکر میکنند و خلق الله در همه زمینه های خدمات شهری در مضیقه هستند
وقتی آقا مهدی ، شهردار ارومیه بود ، یک شب باران شدیدی بارید .
به طوری که سیل جاری شد . ایشان همان شب ترتیب اعزام گروه های امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد .
پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید ، به کمک مردم سیل زده شتافت .
در این بین ، آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد ، از مردم کمک می خواست .
تمام اسباب و اثاثیة پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود . آقا مهدی ، بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغو ل کمک به او شد .
کم کم کارها رو به راه شد . پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت : خدا عوضت بدهد مادر ! خیر ببینی .
نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما را ببیند و یک کم از غیرت و شرف شما را یاد بگیرد آقا مهدی خنده ای کرد و گفت :
راست می گویی مادر ! ای کاش یاد می گرفت .
پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید ، به کمک مردم سیل زده شتافت .
در این بین ، آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد ، از مردم کمک می خواست .
تمام اسباب و اثاثیة پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود . آقا مهدی ، بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغو ل کمک به او شد .
کم کم کارها رو به راه شد . پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت : خدا عوضت بدهد مادر ! خیر ببینی .
نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما را ببیند و یک کم از غیرت و شرف شما را یاد بگیرد آقا مهدی خنده ای کرد و گفت :
راست می گویی مادر ! ای کاش یاد می گرفت .
