- ارسال کننده: بین الحرمین تاریخ: ۹۳/۱۱/۱۲

دانش آموزی که دست قطع شدهای را با خود میبُرد

دانش‌آموزی که دست قطع شده‌ای را با خود می‌بُرد

خبرگزاری فارس: یکی از بازماندگان آن حادثه گفت: بعد از بمباران مدرسه دیدم که یکی از دانش‌آموزان دست دوستش را گرفته بود و با خود می‌بُرد، غافل از اینکه این دست از پیکر دوستش جدا شده که آن سوتر غرق در خون بود.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، سال‌های سال، فاجعه کربلا را از زبان این و آن شنیده بودم و تصویری از سرها و دست‌های بریده و صحرای غرق در خون در ذهنم کشیده بودم اما آنچه به چشم می‌دیدم نزدیک‌ترین تصویر به کربلا و عاشورا بود.

یادم هست دقایق نخستین پس از بمباران زینبیه، از جای جای مدرسه بوی خون به مشام می‌رسید و باغچه از خون عزیزان سرخ سرخ بود و عده‌ای از سر ناچاری در حوض مدرسه سنگر گرفته بود و همان جا به شهادت رسیده بودند.

من به چشم خود در سرزمین زینبیه دوستی را دیدیم که دست دوست دیگرش را گرفته بود و با خود می‌برد، غافل از اینکه این دست از پیکری جدا شده که آن سوتر غرق در خون بود، این دو دوست در لحظه بمباران دست در دست هم گذاشته بودند، که یکی از آنها شهید شد و دیگری که موج انفجار او را شوکه کرده بود، بدون اینکه متوجه شود، دست دوستش را گرفته بود و راه می‌رفت.

من خواهری را دیدم که زیر تانک نفت پناه گرفته بود و آتش از سرا پایش زبانه می‌کشید، آن سوتر در کنار دیوار خواهری آرمیده بود که توجهم را به خود جلب کرد به سویش رفتم و آرام صدایش کردم و گفتم: «خواهر بلند شو بمباران تمام شده!» اما جوابی نشنیدم و ناگاه چشمم به چهره معصوم هم‌کلاسی‌ام افتاد که چند سال باهم پای صحبت استاد نشسته بودیم و دست‌هایش باز بود و خودش غرق در خون و من دست‌هایش را در میان دست‌های او قرار دادم گویا با زبان بی‌زبانی از من می‌خواست تا با او میثاقی دوباره ببندم برای ادامه راه تمام شهیدان.

راوی: خانم محمودزاده

1
1