- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۹۰/۱۰/۰۷

خاطراتی از سرهنگ غفاری و معرفی کتاب

  

قبلاً معرفی سرهنگ غفاری و کتاب خاطرات شان برای همشهریان در وبلاگ آقای صادقیان در سال 1385 صورت گرفته بود :

 نام کتاب : شکارچی  تدوین:مجتبی جعفری.-تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.-100 ص.-رقعی(شومیز).-6000 ریال. چاپ اول 1383/3000 نسخه.  شابک:8-006-419-964

 شکارچی جانباز ،رفیع غفاری جمعی تیپ55 پیاده هوابرد شیراز ،در این کتاب خاطرات خود را از جنگ تحمیلی به رشته تحریر کشیده است .نامبرده در طول جنگ تحمیلی142 تانک و51 نفربر دشمن عراقی را از بین برده است .او در سال 1326 در روستای آچاچی به دنیا آمد ودر حال حاضر دوران بازنشستگی را می گذراند.

کتاب شکارچی در سالهای 1383 و 1381 توسط دو ناشر زیر منتشر شده است. 

عنوان کتاب : تانک شکار رفیع، رفیع غفاری(رکورددار بی نظیر در شکار تانک)
مؤلف : مجتبی جعفری
تعداد صفحه: 96
نشر: ایران سبز (1381)
شابک: 964-6907-06-7

=============

عنوان کتاب : شکارچی
مؤلف : مجتبی جعفری
تعداد صفحه: 100
نشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی (1383)
شابک: 964-419-006-8 
 

=======================
 

خاطراتی از سرهنگ جانباز رفیع غفاری شکارچی تانک
 

سرهنگ غفاری در طول هشت سال دفاع مقدس علی رغم چند بار مجروح شدن ،توانست با جسارتی بی حد،142 تانک و 51 نفربر دشمن بعثی را منهدم کند.

کتاب شکارچی داستان  زندگی یکی از فرزندان دلاور این ملت غیور است. دلاور مردی که در دوران جنگ تحمیلی و مقاطع سرنوشت ساز این نبرد مقدس، با اتکا به نیروی ایمان، اعتماد و یاری جستن از خداوند، با شجاعت هرچه تمام تر ،آموزش صحیح و انضباط خاص نظامی و وجدان قوی و استفاده از تکنولوژی روز نیز بهره برده ، در طول نزدیک به چهار سال ، نزدیک به 142 تانک دشمن را منهدم کرد،به عبارت دیگر این دلاورد مرد  با استفاده از امکانات موجود و در دسترس ، توانست امکانات و نیروی انسانی زیادی را از چنگ دشمن خارج نماید.

در تاریخ انقلاب اسلامی ایران ، دفاع مقدس جایگاه ویژه ای دارد.دفاع مقدس دورانی است که با ظهور دلاوری ها و حماسه های بی نظیر مسلمانان ایرانی ، بسیاری از معادلات تاریخی در دنیا بهم خورد و اسطوره های همیشه جاوید و جاویدان را به تمامی پیروان حق و حقیقت در جهان معرفی کرد.
آقای مجتبی جعفری در کتاب شکارچی با بیان حدود سی و سه خاطره از سرهنگ جانباز رفیع غفاری تلاش نموده است زندگی ، دلاوری و رشادت های ایشان را برای مشتاقان و جویندگان راه حق به تصویر بکشند. آقای رفیع غفاری ،رزمنده ای دلاور و مایه مباهات و افتخار نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران می باشد. ایشان با جوانمردی ، انگیزه و ایمان و توکل قوی ، آموخته های خود را در عرصه آموزش و به بارزترین شکل ممکن ،در صحنه ی نبرد به نمایش گذاشتند. سرهنگ غفاری در طول هشت سال دفاع مقدس علی رغم چند بار مجروح شدن ،توانست با جسارتی بی حد،142 تانک و 51 نفربر دشمن بعثی را منهدم کند.

با وجود گذشت سالها از پایان جنگ تحمیلی رزمندگان غیور دوران دفاع مقدس ،چون حماسه ها و دلاوری های سرهنگ غفاری را در جبهه ی نبرد حق علیه باطل مشاهده کرده اند، آوازه ی پیروزی های او را سینه به سینه به هموطنان منتقل می کنند.در حال حاضر این غیور مرد ایران زمین که نیروها و تجهیزات دشمن را با توسل به قدرت الهی منهدم کرد ،الگویی برای زندگی جوانان ایران زمین شده است.

ازمشخصات ظاهری این کتاب تعداد صفحات آن است که حدودا به 100 صفحه می رسد و قیمت این کتاب 600 تومان می باشد.شمارگان کتاب هم 3000 نسخه می باشد.این کتاب در تابستان 1383 توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای اولین بار به چاپ رسیده است.

امیدوارم بعد از خواندن کتاب و آشنایی با این سردار رشید اسلام ، بتوانیم زندگی این بزرگوار را الگو و سر لوحه ی خویش قرار دهیم تا شاید به برکت وجود این قهرمانان عزیز بتوانیم از این آزمون الهی که زندگی در دنیاست سرافراز و پیروز بیرون بیاییم.

 
گزیده هایی از کتاب

در صفحه ی 22 این کتاب در خاطره ای از نبرد تپه ی چشمه می خوانیم :

ابتدا با دوربین از بالای تپه منطقه را بررسی کردم، دیدم یکی از تانک ها سنگر گرفته و به طور پیوسته تیر اندازی می کند و تانک ها به وسیله ی آتش و حرکت ،پیشروی می کنند . هدف خود را انتخاب کردم ، یعنی باید اول به آن تانک که ایستاده بود، تیر اندازی می کردم ،چون نسبت به سایر تانک ها که در حال حرکت بودند،بیشتر دید داشت. محلی را انتخاب کردم و به راننده و کمک تیرانداز گفتم که موضع بگیرند. بلافاصله پشت موشک انداز تاو نشسته ، شلیک کردم.هدف اول را زدم ،بعد هدف دوم و سوم ، هر تانکی را که می زدم آتش گرفته و منهدم می شد.

در صفحه ی 46 این کتاب خاطره ای در مورد نجات از میدان مین را می خوانیم :

راننده با دیدن مین شوکه شده بود، حتی نتوانست آنطور که جلو رفته ، دنده عقب بیاید ، تا این که خودم پشت فرمان نشستم و آن را به عقب آوردم . وقتی فکر کردم که چگونه به آن عراقی برخورد کردم ،پی بردم که چقدر در پناه لطف الهی قرار گرفته ام . خداوند آن عراقی را وسیله ای قرار داده بود که با ماشین جلوتر نروم و زنده بمانم و بیش از پیش ، دین خود را نسبت به هدف ها و آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع از آب و خاک میهن عزیزم ایران اسلامی ادا کنم.

در صفحه ی 68 خاطره ای از سومین بار مجروحیت سرهنگ جانباز رفیع غفاری را می خوانیم :

ساعت دوازده بود که پس از دقایقی نماز و راز و نیاز به درگاه آفریدگار و سپاس از الطاف بی پایانش که مرا یاری کرده بود، تصمیم گرفتم استراحت کنم . نمی دانم چه وقت بود که خوابم برد. کمی بعد ،با صدای انفجار شدید گلوله ی توپ دشمن که درست به بالای سرم اصابت کرده بود ، از خواب بیدار شدم .ترکش بزرگی به شانه و بازوی راستم خورد . هر چه خواستم بلند شوم ،نتوانستم ، دیدم دست راستم در اختیار خودم نیست ، چون ظاهرا ترکشی که به من اصابت کرده بود ، بازو و شانه ام را خرد کرده بود. دردی را که در آن بسیار شدید بود ، آن درد را هرگز فراموش نمی کنم.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

منابع :

http://www.irdc.ir/fa/content/14381/default.aspx 

http://www.adinebook.com/gp/product/9646907067/ref=sr_2_1000_4/843-8832941-8806001 

http://www.adinebook.com/gp/product/9644190068/ref=sr_2_1000_3/843-8832941-8806001 

   http://achachi1.blogfa.com/post-45.aspx
 

1
1