- ارسال کننده: پریماه حسینی نیا تاریخ: ۹۳/۰۵/۰۹

نقدی بر متن ادبی(مصاحبه) آقای کریمپور در وصف(با) آقای بخشدار سابق!

بسمه تعالی
جناب آقای مهندس کریمپور سلام و تبریک عید سعید فطر، انتشار مطلبی از جنابعالی درخصوص بخشدار عزل شده ترکمانچای بنده را به عنوان شهروندی حساس و نکته بین، برآن داشت تا نقدی برای روشنگری در موردش درج کنم. البته که بدون تعصب و جانبداری صرفاً مطلب حضرتعالی را نقد خواهم کرد.

برای پذیرش بخشهایی از این نوشته شما که البته اسمش را نه نمی توان مصاحبه گذاشت و نه خبر!، اشکالات کلی که بنظرم وارد است را به عرض می رسانم.
همانطور که در انتهای نگاشته تان اشاره داشته اید نوشته شما صرفاً "متن" است و نه خبر یا مصاحبه! یعنی شما صرفاً به تبلیغ شخص مذکور پرداخته اید، و همانگونه که قطعاً واقف هستید در امر تبلیغات اصل اساسی این است که حتی آنچه نیست را هم باید نشان داد یا لااقل آنطور جلوه داد که نداری اش زیاد مشخص نباشد!
"متن" شما که اسمش را "مصاحبه" گذاشته اید، طوری آغاز میشود که گویی نعوذبالله به دیدار امام زمان رفته اید، و ایشان را بگونه ای وصف کرده اید کاعنهو قدیس و الهه است!
شاید خبردار باشید که خبرنگاران زیرک و خبره لااقل در مواقعی که به هر دلیل مکلف به حمایت از فردی میشوند، حال یا برای اینکار تطمیع یا تحریک و یا حتی تهدید شده باشند، اینکار را به گونه ای نامحسوس و با چنان ادبیاتی انجام می دهند که لااقل در بین اهالی رسانه آبروریزی نشود یا ملموس نباشد، اما جنابعالی با چنان منش سخیف و "بازی رو" ای این کار را انجام داده اید که حتی کسانی که "دوهزار از نثر و متن و خبر!" حالیشان نشود، می فهمد که قصدتان از گفتگو با بخشدار عزل شده چه بوده است!
البته که بنده کاری به گذشته آقای بخشدار و گزارشات شما در سابقه کاری تان! ندارم، و تنها دامنه بحث را باندازه همین مصاحبه خواهم گسترد؛ اما ناگزیر باید به نکاتی اشاره داشته باشم که شاید برای شما یا نگارندگان متونی از این دست ناخوشایند باشد.
هنگام ترتیب دادن مصاحبه ای!! برای آقای بخشدار، مکالمه تلفنی بقول خودتان دقیقه 90ای  ایشان را چنان بزرگ کرده اید، که گویی ایشان چه کار شاقه ای انجام داده است. خب اظهرمن الشمس است که یک انسان شریف, حال مسئول باشد یا نه، موظف به پاسخگویی و راهنمایی مخاطب خود و مراجعین در هر حال و وضعیتی است. برای مثال و به زبان ساده بگویم، هنگامی که برای رسیدن به یک میهمانی دیر کرده باشیم، درطول مسیرمان، در مقابل فردی که آدرس خیابانی را از ما بپرسد، قطعاً بی اعتنایی نخواهیم کرد و اگر اینچنین کنیم به دور از آدمیت است!!
عزل بخشدار را چنان عمل دهشتناکی توصیف کرده اید که گویی در غیاب ایشان نیروهای داعش به شهر ترکمانچای حمله ور خواهند شد، یا دیگر باران رحمت الهی بخاطر عزل این ناز بنده، که مورد ظلم و ستم واقع، و مطرود شده است، هرگز در ترکمانچای باریدن نخواهد گرفت.
اینکه این بزرگوار برای بخش ترکمانچای کارهایی انجام داده است بر هیچکس پوشیده نیست، اما باید تفکیک کرد و دید که چه کارهایی هم باید و به راحتی انجام می پذیرفت، که متإسفانه جامه عمل نپذیرفته اند. تنها خواندن این تیترها کافی نیست، زیرا که تاریخ ثابت کرده است برخی تیترها تنها تیتر هستند!
سه حرف آخر و مخلص کلام اینکه؛
آقای بخشدار؛ معلمی ساده از اداره آموزش و پرورش هستند، پس چه ارتباطی با مغز سیاسی یک بخش و شهرستان دارند؟ البته که بهتر بود ایشان پس از اتمام دوره دولت متبوع شخصاً اقدام به استعفا می کردند.
آقای کریمپور؛ خداوند شما را برای ایسنا(با سردبیر خوشحالش)، و برخی مسئولین این شهر نگه دارد که آخرین امیدشان شمایید!
وجداناً بیایید و این همه با یاد و نام بردن از انبیاء و اولیا در متون خود جانماز آب نکشید، نعوذبالله یک متن ساده خبری چه ربطی به قسم و آیه دارد؟ تشبیه هر مردی به اربابتان علی(ع) نشان از ارادت شما به آن حضرت دارد، و نه به حضرات دیگر!!!
به قول خودتان؛ من الله توفیق

پاورقی: جملات خنده آور آقای کریمپور در رثای بخشدار عزل شده:

1- دستت میلرزد میترسی حق مطلب ادا نگردد

2- در توصیف عاجز بمانی و آنچه در ذهن میپروری روی کاغذ آوردنش سخت و ناممکن گردد

3- صادقانه بگویم))قلم روی کاغذ رعشه دارد))

4- نور وجودش تا ملکوت بالا میرود به رخ همگان بکشانیش

5- خوبیها و حسن وجودی اش چشم و گوش همه را نوازش می کند.

6- میز داغ ریاست را مانند اربابش علی (ع) همچون نعلین پاره میخواند

7- رنگ کارهایش بوی جبهه وحس پاک باکری ها و همّت ها را برایم القا میکرد

8- تودیع و معارفه ،  برای آنها دردی التیام نا پذیر بود

9- ویا شورای  شهر برایش طومار ماندگاری  نوشته بودند و جوانان بی ریا و صادق منطقه در فضای مجازی سایبری اورا  مظلوم  و خدمت رسان می نامیدندش

10- برایش غبطه میخورم و می بینم که رکاب ریاست پاهایش را میبوست

11- بدی ها را به پای ، خوبهای  اندکمان  حلال کن و دل ناآرامت برای ناملایمتها را با شادی های گاه گاه دیارم مرحم بده

12- وای والا مقام به من ناتوان باخته ،  به دید ترحم بنگر  ، اگر چه  که نگاهت چون درد آشنایی آرامم می کند ولی با من حرف بزن و هرچه داری برایم بگو

13-  ایسنا:در پایان این گونه صفحه این برگ زرین از تاریخ دیارم را میبندم که وقتی به فضای ترکمنچای برای تهیه این گزاش رفتم وقتی دیدم این مرد والا ، بساط رفتنش را مهیا کرده تمام عوامل و مسئولین از بزرگ و کوچک ، تمام اهل رسانه ترکمنچای و مردم فهیم اش  از رفتنش دلگیرند لیک فهمیدم  که چه زیبا گفته اربابم علی ((ع)) که بگذارید و بگذرید ، ببینید  دل نبندید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت و خوش به حال این خادم صادق مردم که چون صادقانه و خادمانه رفتار کرده خداوند اورا در قلوب مردم محبوب کرده است و کاش مسئولین شهر نیز معیارشان برای انتخاب بجای حرفای عده ای متملق سود جو قلب و بطن مردم بود .

متن فوق را تقدیم میدارم به محضر ارباب زمان حضرت ولی عصر (عج) و پیشگاه 313سرباز صدیقش به امید روزی که خاک پایش گردم .

 

1
2
1 2