- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۹۰/۰۹/۲۱

زندگینامه شهید محمد تقی واعظی

«روحانی شهید محمد تقی واعظی» در سال 1342، در خانواده ای مذهبی و متوسط به دنیا آمد. او از نوادگان عالم وارسته و خطیب توانای شهر میانه، مرحوم ملا قنبر واعظ  معروف به عماد الشریعه و از طرفی هم نوة دختری مدیر هیأت زنجیر زنان حضرت ابوالفضل مرحوم آقا میر عباس به شمار میآید. شهید واعظی دوران کودکی خود را در چنین خانواده و محیطی، پشت سر گذاشت و زودتر از بچه های دیگر با رمز علم و کُتَل و زنجیر، آشنا شد؛ با آنها انس گرفت و با عشق ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و یارانش جسم، جان و روحش را صیقل داد. 

 سپس راهی دبستان و دبیرستان شد و این دو مرحله را با موفقیت تمام و معدل عالی، به پایان رساند؛ به طوری که همواره از شاگردان ممتاز دبیرستان امام خمینی(رحمت الله علیه) حساب میآمد. رشته اصلی وی در دبیرستان، (ریاضی- فیزیک) بود اما در همین حال از خطاطی، نقاشی و شعر نیز بهره ای وافی داشت.  

 

 هنگام شروع نهضت اسلامی، همانند سایر جوانان با ایمان، در تظاهرات و درگیریهای خیابانی علیه رژیم ستمشاهی شرکت داشت و چون از خط زیبایی بهره مند بود، در شعار نویسی بر روی دیوارها، جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داد، چنانکه به گفته بعضی از دوستانش، هنوز هم تعدادی از آن شعارها و جملات در بعضی از اماکن عمومی شهر به چشم می خورد. 

 پس از پیروزی انقلاب، شهید واعظی به عنوان یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان شریعتی، نقش مؤثری در جهت روشن کردن افکار و عقاید مذهبی دانش آموزان ایفا کرد. 

سپس در شمار آن جوانان پر شوری قرار گرفت که در تشکیل هستة اولی و مرکزی سپاه پاسداران میانه، سهم به سزایی داشتند. او بعد از استخدام رسمی در سپاه، با سمت معاونت روابط عمومی و بخش فرهنگی آن نهاد، به تلاشهای فرهنگی مذهبی خود، عمق بیشتری بخشید چنانکه تحت عنوان مسؤول «اتحادیه انجمنهای اسلامی مساجد و مدارس» کتابخانه ها و کلاسهای عقیدتی، سیاسی و نظامی بسیاری را در مساجد و مدارس شهرستان، دایر نمود که در آن ایام، نیروهای کارآمد انسانی از قشر جوان در این محافل، تربیت اسلامی وانقلابی یافتند. با جرأت میتوان گفت این شهید تلاشگر، نقش مهمی در جهت بارور کردن فضای معنوی، فرهنگی و انقلابی شهرستان میانه داشت. او به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن دین و دانش، به تشکیل کلاسهای عقیدتی در سطح شهر اقدام نمود و در مبارزه با گروههای ضد انقلاب، التقاطی و مسأله دار و افشاگری آنها، سهم چشمگیری داشت. 

 

 شهید واعظی با این که در مرحلة اول کنکور از رشته پزشکی قبول شده و ادارة آموزش و پرورش میانه نیز به جهت شناختی که از وی داشت، از استخدام وی استقبال کرد، ولی او به خاطر اهداف بلندی که داشت، حوزه علمیه را ترجیح داد و در سال 1362، وارد حوزة علمیه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز شد. بعد از مدتی همراه عدة زیادی از دوستان طلبه، به حوزة علمیة ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تهران هجرت کرد و در آنجا به تحصیل ادامه داد. دروس مقدماتی حوزه را به خوبی و سریع پشت سر گذاشت و در جرگة طلاب سرشناس، مطرح شد. وی در ضمن تحصیل، کتب مقدماتی برای طلاب جدید را نیز تدریس نمود. بعد از اتمام سطح متوسط، به حوزة علمیه قم شرفیاب گشت و در سطح عالی، به فراگیری کتب «رسائل و مکاسب» پرداخت. او قبل از این که به حوزه بیاید، با بچه های بسیجی و سپاهی در جبهه ها و با فرماندهان و سرداران، نان و نمک خورده بود؛ هرگز نمیتوانست و اصلا هویت صنفی او به عنوان یک طلبة مسؤول و روحانی انقلابی، اجازه نمی داد، در هنگام احتیاج و ضرورت، سربازان اسلام را در جبهه های جنوب و غرب کشور، تنها بگذارد؛ از این رو هر از چند گاهی به ویژه هنگام شروع عملیاتها، سعی می کرد در میان آنها حضور داشته باشد. به این ترتیب وی در اکثر عملیاتهای مهم از آن جمله: عملیات رمضان، عملیات والفجر مقدماتی، والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج شرکت فعال داشت. 

 

 شهید محمد تقی واعظی اضافه بر فعالیتهای چشمگیر رزمی، به عنوان طلبه در جهت تبلیغ و ارشاد رزمندگان نیز تلاش داشت، او قبل از این که به حوزه بیاید، در جبهه به عنوان فرمانده یگان ادوات لشکر 31 عاشورا ایفای نقش میکرد، به گونه ای که در صورت عدم حضور وی در جبهه، اغلب فرماندهان و مسئولان لشکر در خود احساس خلاء می کردند. او هنگام نبرد با کمال اطمینان و آرامش، به ستیز با دشمن می پرداخت و از این که به طور تن به تن با دشمنان خدا وارد جنگ شود، نه تنها هیچ واهمه ای نداشت؛ بلکه یکی از آرزوهایش این بود که در حال جنگ با دشمنان خدا به شهادت نایل گردد. شاید به همین خاطر هم با تفنگ 106 که اغلب در تیراندازیهای مستقیم به کار برده میشد، انس بیشتری گرفته بود. سرانجام هنگام عملیات «کربلای پنج» که در 19/10/1365 در منطقة «شلمچه و شرق بصره» انجام پذیرفت، شهید واعظی با خودرو حامل تفنگ 106، جهت ستیز با دشمن به سمت خط مقدم شتافت و در این حین زخمی شد، علاوه یک گلولة خمپاره نیز در کنارش منفجر گشت و به این ترتیب، این سرباز فداکار و عاشق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) وسیله او پس از چند روز نبرد با دشمن در 22/11/1365، در هجوم بی امان گلوله ها و ترکشها برای صعود به قلّه شهادت پیش تاخت و ساعتی بعد، پیکر ارغوانی او شکوفه باران زخمها شد و به بهار شهادت نشست. پیکر پاکش به شهر میانه انتقال یافت؛ با شکوه و جلال کم نظیر، بر روی دستان امت حزب الله تشییع شد و در گلستان شهدا مسکن گزید. «روح پاکش در جوار اولیاء الهی متنعم باد. 

   

 مأخذ مطلب :

 http://www.jelveisar.ir/perfect/biography.aspx?cod=3650 

تصاویر از سایت ساجد انتخاب شده است. این تصاویر اشتباهاً جزو تصاویر شهید فرقانی قرار گرفته بود.

http://www.sajed.ir/new/farmande/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=category&id=174:66/10/25ـ-سید منصور-فرقانی 

1
1