- ارسال کننده: حسین قره داغی آچاچیلوئی تاریخ: ۹۳/۰۳/۱۱

با یک سایکل توریست،78 روز در مخوف ترین زندانهای جهان قسمت دهم

قسمت دهم
بی خبری از نلسون ماندلا

قبل از سفرم به امارات متحده عربی از بستری بودن ماندلا خبر داشتم.در حین رکابزنی کشور امارات متحده عربی از شارجه و دبی ابوظبی در فکر او بودم.و زندگی نامه اش را مرور می کردم.تا اینکه در چهارم شهریورماه 92 در ابوظبی به جرم واهی جاسوسی دستگیر و 78 روز را در زندان انفرادی سپری کردم.بازهم در زندان ول کنش نبودم.

بعداز تبرئه و آزادی همه اش در ذهنم بود.تا خبری از او در سایتها بگیرم.اما تا به امروز این فرصت پیش نیامد.اتفاقی امروز خبر فوتش را شنیدم.واقعا در این عمر 95 ساله اش چه کشیده بود.شاید مثل نلسون در دنیای ما خیلی افراد زندگی کنند.اما گاهی شانس با آنها نباشد و در گمنامی مطلق زندگی کنند.تا از بین آنها این نلسون ماندلا با یک بخت وپژه زاده شود و چشم جهانیان به عملکرد او دوخته شود و همگان تحسینش کنند.


 

+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم آذر 1392ساعت 18:48  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات 
 
بعداز سالها اورا در زندان انفرادی امارات شناختم

با همسرم همکار بود.مرا خوب می شناخت و گاهی سلام می رساند.چراکه هم ولایتی و از روستای آچاچی بود.اما سالها بود که از آچاچی دور بودم.بجا آوردن همکلاسی ها در دوم دبستان سخت بود.چراکه 32 سال از آن زمانها می گذشت.از همسرم مشخصاتش را می پرسیدم.اما باز قادر به شناختنش نبودم.تا اینکه از برادرم پرسیدم.اوهم گفت،بچه بودیم برای شب نشینی با پدرو مادرم به خانه شان می رفتیم.پدرش دوست پدرمان بود.خانه شان در ...آچاچی بود.همکلاس ما در دوم ابتدایی بود.اما هر چه به ذهنم فشار می آوردم اورا نمی شناختم.

یک روز برای آوردن همسرم به جلو دبیرستان رفتم.او هم ایستاده بود.همسرم گفت ایناها ،این هم همولایتی تان خانم زیبا قاسمی،از ماشین پیاده شدم  وسلام علیکی کردم.اما نتواستم نگاهش کنم.همسرم پرسیدشناختی.گفتم:نتوانستم به صورتش نگاه کنم.

این معما با من همراه بود.چرا که طفلک از سالها پیش به بیماری سرطان مبتلا بود و با آن سرو پنجه می زد.تا اینکه سال گذشته به رحمت خدا رفت.

در زندان انفرادی امارات بودم.برای طلب حلالیت و آمادگی برای مرگ درزیر شکنجه به جرم واهی جاسوسی خاطرات زندگی ام را مرور می کردم.از نظر جسمی و روحی به آخرین لحظات حیات و نفس نزدیک شده بودم.ناگهان خاطره ای از کلاس دوم ابتدایی برایم تداعی شد.تا با گریه و ناراحتی این خاطره را مرور کنم.

یک روز در کلاس دوم دبستان در مدرسه ابتدایی معماریان از نیمکتم می خواستم به طرف تخته سیاه بروم.دختر خانمی به قصد،پایش را جلو راهم قرار داد.تا با سر به زمین بخورم.نیمکت دخترخانم ها در وسط کلاس به صورت سری بود.ونیمکت پسرها هم دردو طرف کلاس قرارداشت.صندلی سوم بودم.منهم در عالم کودکانه این دختر خانم را کتک زدم.تا اینکه خانم یاور عشایری معلم خوب و مهربانمان وارد کلاس شد(بعداز سالها با برادر این معلم عزیز در منطقه کندوان همکارشدیم)بلافاصله دخترخانم شکایت کرد و به من فرصت دفاع از خودم نداد.تا از دست خانم یاور عشایری یک کتک مفصل بخورم.در حال گریه بودم.تا از بین دختر خانم هایکی بلند شد و جریان را به خانم معلم گفت.اوهم ناراحت شد و مرا به اتفاق دخترخانمی که از من دفاع کرده بود بیرون برد.برایمان پفک و کیک خرید و گفت.بیرون کلاس بنشینید و بخورید.تمام شد وارد کلاس شوید.مرا خیلی نوازش می کرد و از این کارش خیلی ناراحت بود.

پشت کلاس روبروی سرویس بهداشتی مدرسه کنار دیوار نشستم.و مشغول خوردن شدم.دخترخانم هم روبروی من نشست . در حین خوردن همچنان گریه می کردم.ونیم نگاهی هم به دختر خانم می کردم.تا با زبان بی زبانی از او تشکر کنم.دیدم.چند قطره اشک روی گونه هایش آرام گرفته است.

این صحنه درست در 77 روز زندانی ام در امارات از ذهنم عبور کرد.زمانی که نای بلند شدن نداشتم.در این مدت از هیچ کس خبری نداشتم.برای مرگ لحظه شماری می کردم.یادم افتاد.آن همکار همسرم خانم زیبا قاسمی خدابیامرز بود.همان کسی که در کلاس دوم از من دفاع کرده بود.خیلی گریه کردم.برای شادی روحش چند سوره قرآن را زمزمه کردم.و در این مدت چهار سال از نشناختنش خودم را مواخذه می کردم.

چه می شد.در جلو دبیرستان اورا می شناختم و از این کارش تشکر می کردم.دغدغه و دل مشغولی ها مرا در این اتفاق شرمنده زمین و زمانم کرد.تا همچنان بعداز آزادی هم خودرا مورد سرزنش قرار دهم.

                                                                              روحش شاد

 

+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم آذر 1392ساعت 23:17  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات 
 
امسال باز خارج از سازماندهی برای خدمت

امسال دوماه از مدرسه غیبت داشتم.تا بعداز مراجعه و آزاد شدن از زندان انفرادی امارات به جرم واهی جاسوسی محل خدمتم را اداره انتخاب کند.گاهی گردن نهادن بر سرنوشت خود نیاز به صبر و بردباری دارد.تا با گذشت زمان یک روزی در کمین امال و آرزوهایت باشی.

با امسال هفت سال خواهدبود.که در انتخاب محل خدمتم،در برابر تقدیر و سرنوشت کم می آورم.تا بر حقایق موجود باور داشته باشم. در زندان امارات برای این سرنوشت ناخواسته مورد شکنجه واقع شدم.تا شاید روزی این دفاعیه بر اعاده حقم روشنگر زمان در آینده  باشد.

 

کلاس من 2

کلاس من

کلاس من 3

کلاس من 4

کلاس من5

کلاس من6

کلاس من7

کلاس من8

کلاس 9

کلاس 10

کلاس 11

کلاس من12

کلاس من13

کلاس من 14

کلاس من 15

کلاس من 16

کلاس من 17

 

+ نوشته شده در  شنبه شانزدهم آذر 1392ساعت 0:46  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات 
 
تهیه خبر تلویزیونی شکنجه و عذاب یک سایکل توریست ایرانی و میانه ای در امارات

با محبت و پیگیری صدا و سیمای استان آذربایجانشرقی و تلاش خبرنگار قهار آذری آقای رنگساز و دوستانش تهیه خبر تلویزیونی شکنجه و عذاب یک سایکل توریست ایرانی و میانه ای در کشور امارات متحده عربی به جرم واهی جاسوسی روی آنتن می رود.

دیروز تهیه این خبر اعلام شد.تا دوستان خبرنگار تلویزیونی برای تهیه خبر امروز به روستایی طارون کندوان و به محل خدمتم آمدند.در کلاس درس با هماهنگی حضور یافتند.و اقدام به تهیه گزارش نمودند.نهار مهمان خانواده آقای مهدوی دهیار محترم این روستادر طارون بودیم.تا برای تهیه قسمت های دیگر به منزل ما تشریف بیاورند.بعداز نهار به اتفاق آنها به منزل ما آمدند.تا خبر خودرا تکمیل نمایند.جا دارد از حسن نگاه تمام عزیزان هم وطن در یاری و کمک اینجانب جهت دفاع از مظلومیت انسانی که 78 روز در زندان انفرادی همراه با شکنجه و آزار جسمی و روحی بود،تشکر و قدردانی کنم.تا فرصت دفاع یک هم وطن بعنوان یک سایکل توریست جهانی که شعار زیبای صلح جهانی را در این چند سال با بضاعت و اندوخته ها و توانایی های شخصی سر می دهد،در کار زیبای او شریک شوند.

تشکر ویژه از تمامی دوستان و هم وطنان در این راه

1- آقای محمدی مدیر مدرسه طارون

2- آقای مهدوی دهیار روستای طارون

3- آقای بهشتی معاون مجتمع شهید بهشتی

4- رئیس اداره و روابط عمومی اداره آموزش و پرورش کندوان

5- بخشدار محترم کندوان

5- دانش آموزان و اهالی محترم روستای طارون

6- مجتمع آموزشی الغدیر کندوان

7- آقای رنگساز خبرنگار محترم و توانای آذربایجان و دوستانش

8- صدا و سیمای استان آذربایجانشرقی

و بقیه دوستان

این خبر فردا و یا روزهای دیگر از شبکه های خبری پخش خواهد شد

 

خبر

خبر2

خبر3

خبر4

خبر5

خبر6

خبر7

خبر8

خبر9

خبر10

خبر11

خبر12

خبر13

خبر14

خبر15

خبر16

خبر17

خبر18

خبر19

خبر20

خبر21

خبر22

خبر23

خبر24

خبر25

خبر 26

خبر27

خبر28

خبر29

خبر30

خبر31

خبر32

خبر33

خبر34

خبر35

خبر36

خبر37

خبر38

خبر39

خبر40

خبر41

خبر50

خبر51

خبر52

خبر53

خبر54

خبر55

خبر56

خبر57

خبر58

خبر59

خبر60

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم آذر 1392ساعت 20:15  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات 
آشنایی با روز جهانی حقوق بشر و نقد آن
- همشهری آنلاین:

10 دسامبر برابر با 19 آذر به عنوان روز جهانی حقوق بشر نامگذاری شده است.

در جریان جنگ جهانی دوم ، هنگامی که منشور ملل‌متحد در دست تدوین بود، احترام به حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی مورد توجه نمایندگان کشورهای مختلف جهان واقع شد.

پس از چندی، سازمان مل متحد تصمیم گرفت که این حقوق، همه جا و برای همه ملت‌ها قابل اجرا باشد.

در ادامه، کمیسیون حقوق بشر در ژانویه سال 1947 میلادی شروع به کار کرد و پس از مدتی مطالعه و بررسی در قوانین اساسی کشورها و بحث و گفت و گو در کمیسیون‌های مختلف، نتیجه مطالعات خود را به صورت لایحه ای به مجمع عمومی تقدیم کرد.

مجمع مزبور در دهم دسامبر 1948 میلادی (19 آذر 1327) با 48 رأی مثبت و 8 رأی ممتنع، اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد و این روز به عنوان روز جهانی حقوق بشر نامگذاری شد.

این اعلامیه شامل یک مقدمه و 30 ماده می‌باشد و در ماده اول آن به برابری افراد بشر و حاکمیت روح برادری در میان آنها اشاره شده است.

بسیاری از کشورهای جهان، به دلیل ناهم‌خوانی برخی بندهای اعلامیه حقوق بشر با اعتقادات، فرهنگ و رسوم آنان، خواستار تغییر در این بندها و جلوگیری از استفاده ابزاری از این اعلامیه هستند.

نقدروزجهانی حقوق بشر

نزدیک به 78 روز به جرم واهی جاسوسی در زندان مخوف امارات زندانی بودم.با دوچرخه در امتداد برنامه صلح جهانی در این کشور رکاب می زدم.بعداز زندانی ،به هیچ کدام از بندهای اعلامیه حقوق بشر توجه نشد.تا قربانی یک جهان سومی از این شعار زیبا باشم.می بایست بعداز یک هفته سفارت ایران را از زندانی بودنم مطلع می کردند.یا برای اثبات و اطلاع از جرم کذایی به دادگاه معرفی می کردند.و حقوق انسانی را رعایت می کردند.اما به هیچکدام ازبندهای آن توجه نکردند.تا یک معما برای من به یقین تبدیل شود.

این اعلامیه یک ابزار شوخی بیشتر با مردم جهان نیست و ضمانت اجرایی ندارد و تمام مراجع برای جلوگیری از نقض آن در تمام کشورها قدرت قانونی ندارند و در این مقوله سیاست جهانی منافع را در گرو گذاشته اند.و جان انسانها هیچ ارزشی ندارد.

 

حقوق بشر

 

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم آذر 1392ساعت 0:13  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات 
 
آقای کمالی زربند دوست بزرگواری از یزد

مشکل دولتها و گرفتاری ملت

امارات دستش ب دولت ایران نمیرسه  میهمانش را مجازات میکند

ماجرای دستگیری و زندانی کردن و شکنجه  دوست و دوچرخه سوار خوب کشورمان در امارات بدون هیچ دلیل و مدرک

از زبان خودشان بخوانید

عنوان مطلبی است.که دوست بزرگوارمان در وب شخصی اش قرار داده است.وآن را به وب شخصی من لینک داده است.این بزرگوار در این چند سال دوستی مهمانان توریست زیادی را در شهر یزدبا هزینه شخصی میزبانی کرده اند.خونگرم و مهربان و با احساس بودن و مهمان نواز بودن از خصلت های زیبای این عزیزمان می باشد.در عید 92 با خانواده هم مهمانشان بودم.تا عملا این مهربانی هایش را حس کنیم.

 

آدرس وب این بزرگوار:

                                                    http://yazdgpg.blogfa.com/

+ نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم آذر 1392ساعت 0:43  توسط حسین قره داغی  |  آرشیو نظرات
 
1
1