- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۹۰/۰۷/۲۲

حاج شيخ هادي نيّري ميانجي(2)

 حاج شيخ هادي نيّري ميانجي(1)

ادامه قسمت اول :

صفحه 110

مراكز، اموال عمومي و اسلحه هاي دولتي را به يغما ببرند و يا به خاطر اغراض شخصي به انتقام جويي هاي خودسرانه اقدام نمايند؛ اما با تدبير و حضور به موقع آيةالله نيري در اين مراكز، ضمن دعوت مردم به آرامش و تعيين مسئولان جديد براي هر كدام آنها، موضوع مهم انتقال قدرت در شهر ميانه به طور معقولانه و با آرامش كامل انجام پذيرفت كه در اين ميان نقش اساسي اين روحاني فداكار بسيار تعيين كننده و سرنوشت ساز بود، و البته اين حضور حماسي و اين نقش در اغلب مراحل حساس بعد از پيروزي نيز همچنان استمرار داشت.(10)

پس از پيروزي انقلاب، با اين كه وي نسبت به شخص آقاي شريعتمداري علاقه مند و خوشبين بود و از سال ها پيش با ايشان ارتباط نزديك و تنگاتنگ داشت، اما در غائله حزب جمهوري خلق مسلمان از عملكرد اين حزب و از جانبداري آقاي شريعتمداري از آن به شدت ناراحت و نگران بود و با توجه به تيزبيني و روشن ضميري اي كه داشت، موضع گيري هاي آن حزب را به نفع انقلاب و اسلام نمي ديد. از اين رو، در ايامي كه سرنوشت انقلاب، اسلام و روحانيت در اثر آشوب هاي عوامل حزب جمهوري خلق مسلمان به مرحله حساس و دشوار رسيد، اين روحاني متعهد پيامي را توسط فرزند برومندش شهيد حجةالاسلام و المسلمين شيخ جعفر نيري به حضور آقاي شريعتمداري مي فرستد و در آن پيام به ايشان تذكر مي دهد كه: «شنيدم در جلسات اين حزب در تهران، دختران بي حجاب از ميهمانان شركت كننده پذيرايي مي كنند و...»(11) و در نهايت از ايشان درخواست مي كند كه در حمايت از اين حزب تجديدنظر كنند.

 

صفحه 111

در ادامه حركت هاي تخريبي عناصر حزب خلق مسلمان در ميانه، كه برخي از آنان از طرفداران آيةالله نيري به شمار مي آمدند و در واقع از موقعيت ايشان در جهت سوء، استفاده مي كردند، و از سوي ديگر تندروي ها و عملكرد نادرست برخي افراد انقلابي و حزب اللهي اين عالم نستوه و مخلص و فداكار را به شدت در تنگنا گذاشت؛ چنان كه اقامت ايشان در شهر ميانه با مشكل مواجه شد و در سن 76 سالگي مجبور به ترك وطن شد. لذا آيةالله نيّري در اوايل تابستان 1358 وارد شهر قم و در جوار حرم كريمه اهل بيت(ع) سكونت اختيار كرد. با خروج وي از شهر ميانه، طبيعي بود كه خلأ وجودي ايشان در ميان طبقات مختلف اين شهر در سطح گسترده و عميقي پديدار بشود و روحانيون، رؤساي ادارات، ارگان هاي انقلابي و ريش سفيدان بازار، با وجود تلاش و كوشش فراوان، نتوانستند وي را به بازگشت راضي نمايند. پس به ناچار به ساحت مقدس رهبر كبير انقلاب تمسك جستند و خبر هجرت اين عالم رباني را به اطلاع دفتر حضرت امام خميني رساندند. وقتي معظم له از اين رخداد آگاه شدند، در تاريخ 1358 / 4 / 16 طي نامه اي، او را به بازگشت به ميانه ملزم فرمودند. متن نامه به شرح زير است:


بسمه تعالي

حضرت مستطاب حجت الاسلام آقاي حاج شيخ هادي نيري - دامت بركاته - اميد است وجود محترم عالي از بليات محفوظ و همواره به انجام وظايف الهي مشغول باشيد. ضمناً شنيده شد كه جنابعالي به شهر مقدس قم مهاجرت نموده و قصد توقف در اين شهر را داريد؛ لكن با توجه به وضع منطقه و حساسيت زمان و

 

صفحه 112

 علاقه اهالي محترم شهر ميانه به بازگشت آن جناب، لازم است مجدداً بدان شهر مهاجرت و كماكان به اصلاح امور اجتماعي و مذهبي مشغول شويد.

بديهي است كه با مراجعت سركار، اهالي محترم نيز از ارشادات و راهنمايي هاي آن جناب بهره مند شده و قدردان وجود آن جناب خواهند بود. از خداي تعالي موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته.


12 شعبان المعظم 99


روح الله الموسوي الخميني (12)

آيةالله نيري به محض دريافت اين نامه، با جان و دل به دعوت امام لبيك گفت و در اولين فرصت عازم ميانه شد. قاطبه مردم ميانه، اعم از روحانيون، بازاريان، كشاورزان، فرهنگيان، كارمندان و مسئولان ادارات و ارگان هاي انقلابي، چون خبر بازگشت رهبر روحاني شهر را شنيدند، در استقبال از پيرمراد خويش سنگ تمام گذاشتند؛ به طوري كه اين مراسم در تاريخ شهرستان ميانه بحق يكي از رخدادهاي كم نظير بود.


رحلت
با بازگشت آية الله نيري به وطن، نور اميد و نشاط در دل هاي مردم درخشيدن گرفت و منزل محقر وي در كوچه نجارها، مثل سال هاي گذشته، پناهگاه محرومان، مستضعفان و ستمديدگان گرديد و منزل اين عالم پر تلاش در طول شبانه روز به روي مردم باز شد. او گر چه دوران كهولت خود را مي گذراند، اما هيچ وقت خود را از خدمت به مردم فارغ

 

صفحه 113

نگرداند و تا آخرين تپش هاي قلبش به فكر خدمت به مردم، اسلام و انقلاب بود تا اين كه پس از 81 سال زندگي سرتاسر مبارزه و خدمت و تلاش، در سال 1363 به رحمت ايزدي پيوست.

پيكر پاك اين روحاني عامل پس از تجليل از سوي اقشار مختلف مردم شهرستان ميانه، به قم انتقال يافت و در مقبرةالعلماي امامزاده علي بن جعفر(ع)، جنب گلزار شهداي قم، به خاك سپرده شد.


 فرزند روحاني و شهيد
(13) در اين بخش به زندگي فرزند روحاني و شهيد اين عالم سخت كوش مرور مي كنيم: حجت الاسلام و المسلمين ميرزا جعفر نيري، فرزند مرحوم آية الله حاج شيخ هادي نيّري در تاريخ 28 / 7 / 1328 در ميانه ديده به جهان گشود. او كه در خانواده اي روحاني به دنيا آمده بود، دوران كودكي را در فضايي آكنده از عشق و ايمان به خداوند و اهل بيت(ع) سپري كرد. رمز ايثار و فداكاري و ايمان را در دامن پاك مادر و در مكتب ناب پدر فرا گرفت. پس از پايان دوره ابتدايي دبستان، تحصيلات مقدماتي حوزه را نزد پدر ارجمندش آموخت. سپس سال 1344 در 16 سالگي، جهت نيل به مراتب عالي علوم اسلامي، به حوزه علميه قم هجرت كرد. سطح متوسط و عالي را نزد اساتيد مبرزي چون آية الله وجداني فخر و آية الله پاياني و آية الله احمدي ميانجي فرا گرفت. سپس در دروس خارج فقه و اصول مراجع تقليد وقت شركت جست و از محضر آنان بهره فراوان برد.

شهيد نيري ضمن تحصيل علوم اسلامي به تهذيب نفس و كسب

 

صفحه 114

فضايل اخلاقي نيز اهتمام ويژه داشت و به مراتب والايي از كمالات انساني دست يافت و رفتار و كردار و گفتارش زبانزد دوستان و آشنايان بود.


شيفته امام و انقلاب
وقتي نهضت بزرگ اسلامي به رهبري حضرت امام خميني آغاز شد، اين روحاني فاضل از جمله كانال هاي مهمي بود كه اعلاميه ها و پيام هاي امام خميني و ساير مراجع تقليد از طريق وي به شهر ميانه ارسال و در ميان مردم و جوانان پخش مي شد. او به انقلاب و رهبر كبير آن عشق مي ورزيد و رابط مطمئني ميان پدرش در ميانه با مراجع معظم تقليد در قم بود. او همواره با حضور متعهدانه خود در عرصه هاي مهم و حساس انقلاب، ايفاي نقش نمود و تا حصول پيروزي نهايي لحظه اي از پاي ننشست.


حضور در سنگر قضاوت
پس از پيروزي انقلاب، روحاني مخلص، شهيد ميرزا جعفر نيري، در سنگرهاي گوناگون همچنان در ترويج فرهنگ اسلام و انقلاب تلاش مي كرد. سال 1361 حضور پر توان و پر ثمر خود را در صحنه قضاوت لازم و ضروري شمرد و با احساس وظيفه انقلابي، وارد اين تشكيلات سرنوشت ساز شد. او نخست در اين سنگر رياست آزمايشي شعبه 178 دادگاه كيفري(2) تهران را بر عهده گرفت. در مدت كوتاهي نبوغ و استعداد خويش را در اين رشته بروز داد و مورد توجه مسئولين قوّه قضائيه قرار گرفت؛ چنان كه آية الله موسوي اردبيلي - رييس قوّه قضائيه

 

صفحه 115

در آن زمان - طي ديدارهايي كه با آية الله احمدي ميانجي داشت، مرتب از خلوص، تقوا، تعهد، پشتكار و بخصوص از درك قضايي مطلوب اين شهيد سخن مي گفت. تا اين كه پس از حدود يك سال با صدور حكمي از سوي شوراي عالي قضايي، وي به سمت رياست همان شعبه منصوب گرديد و اين بار با احساس مسئوليت بيشتر به كار خود ادامه داد.


شيداي خدمت
شهيد نيري هرگز در كار خود احساس و اظهار خستگي نمي كرد و همواره در اين راه از جان مايه مي گذاشت. در قاموس وي «وقت اداري» هيچ معنا و مفهومي نداشت. اغلب جهت رسيدگي سريع به مراجعات مردم تا پاسي از شب را در اداره مي ماند و به پرونده هاي ارجاعي رسيدگي مي كرد. او مصمم بود حقّ مظلوم را بستاند و ظالم را به كيفر ستمش برساند. او به عنوان يك قاضي، چون خود را هميشه در لبه پرتگاه مي ديد، به شدت مراقب بود تا دچار كوچك ترين لغزش و انحراف نگردد. لذا در كارهايش تنها خدا را در نظر مي گرفت و با توكل بر ايزد منّان در راه خدمت به مردم از هيچ چيز نمي هراسيد.

روحاني شهيد جعفر نيّري بحق شيفته خدمت بود. به همين جهت با تشنگان قدرت در ستيز كامل به سر مي برد و شيداي شيفتگان خدمت بود. عشق به امام خميني، انقلاب و اسلام از سراپاي وجودش تراوش مي كرد؛ چنان كه فراز مهمي از وصيت نامه اش را به همين موضوع اختصاص داده و شديدا به آن سفارش و تأكيد مي كند و مي نويسد: اگر فرصت كافي به دست آورم، پيرامون انقلاب و اسلام و رهبري، سخنان

 

صفحه 116

بس طولاني براي گفتن خواهم داشت. و اين نشان از اهتمام و علاقه مندي غير قابل توصيف وي به سرنوشت انقلاب مي باشد.


با رزمندگان اسلام
وقتي جنگ تحميلي آغاز شد، آن را سر لوحه امور قرار داد، و لحظه اي از آن غافل نشد. در اولين فرصت تصميم گرفت تا در جبهه هاي نبرد حاضر شود؛ اما چون وجودش در دستگاه قضايي تعيين كننده بود، مسئولين قضايي اجازه ندادند كه وي سنگر نظامي را بر سنگر قضايي ترجيح دهد. با وجود اين، شهيد روحاني شيخ جعفر نيري، ضمن ادامه فعاليت هاي قضايي، در پشت جبهه به انحاي مختلف از تقويت مادي و معنوي جبهه ها غافل نبود. در فرصتهاي مناسب سعي مي كرد تا رضايت مسئولين مربوط را به دست آورد و به جمع رزمندگان اسلام بپيوندد؛ ولي هر بار با عدم موافقت آنان مواجه مي گشت. تا اين كه پس از تقاضاهاي مستمر، توانست در جبهه نظامي نيز حضور يابد. وصيت نامه وي، كه يك هفته پيش از اعزام، در تاريخ 25 / 11/ 1364 نوشته شده است، نشانه آن است كه او خود را كاملا آماده اين سفر خونبار ساخته بود. در قسمتي از اين وصيت نامه، آمده است:


بسم الله الرّحمن الرّحيم

«و استغفرالله ربّي و اتوب اليه»

اينجانب جعفر نيري فرزند مرحوم حاج شيخ هادي نيري (رحمة الله و غفرانه و جنانه له) در مورخ بيست و پنجم بهمن ماه شصت و چهار با سلامتي كامل از نظر جسمي و روحي و فكري و

 

صفحه 117

عقلي جهت عمل به فرمان قرآن مبني بر لزوم وصيت بر هر انسان مسلماني، وصاياي خودم رابه شرح آتي اعلام مي دارم: اولا و قبل از هر مقالي، اقرار مي كنم به وحدانيت ذات بي نياز باري تعالي كه داراي صفات ذات جلال و جمالست و بعد، شهادت مي دهم به ارسال انبياء و رسل از جانب پروردگاري، به خاتميت حضرت محمد بن عبد الله(ع) و به دوازده نفر جانشينان آن بزرگوار از نسل حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(عليهم السلام و التحية) و به كتاب حياتبخش قرآن و به ساير كتب نازله بر انبياء سلف الهي و به روز رستاخيز كه مي فرمايد: فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرّة شرا يره.

و ثانياً اينجانب به هيچ فردي از بستگان و غير آن ديناري بدهكار نبوده و چيزي هم طلبكار نيستم. تنها مبلغ اندكي از بابت قسط وام قرض الحسنه به صندوق عدالت و تعاون دادگستري كه مدارك بانكي و كارگزيني مشخص آنجاست...

رابعاً خودم و تمام اولادم و زوجه ام و كليه برادران ديني و مسلمانم به عنوان يك طلبه و خيرخواه به تقواي الهي به تقوي و به تقوي از تمام معاصي و انجام تمام فرايض وصيت نموده و از عموم آنها اميد دعاي خير و طلب عفو و رحمت از خدا براي اين عاصي دارم و اگر در جبهه فيض عظماي شهادت نصيبم شد و يا به هر تقدير الهي مرگ مرا فرا گرفت(البته آرزويم شهادتست) همه فرزندان و زوجه مهربان و باوفايم توصيه به صبر و شكيبايي نموده و مي خواهم كه جسدم را در شهر مقدس قم، در صورت امكان در جوار

 

صفحه 118

شهدا، دفن نمايند.

تذكر: فراموشم شد كه بنويسم آقاي مشهد اسماعيل اللهياري يك حلب روغن زرد براي ما خريداري نموده كه هنوز وجه آن را نپرداخته ام. هر مقداري كه شد، مديونم و از ما ترك بردارند.

آخرين سخنم اين كه: زوجه ام و فرزندان و اي كساني كه حرف ناصحانه و دلسوزانه ام در قلب شما اثر مي گذارد! تا جان در بدن داريد از ولايت فقيه و انقلاب و جمهوري اسلامي كه خونبهاي هزار شهيد و معلول و مفقود و اسير است، دفاع نماييد؛ زيرا مخالفت آن مستقيم يا غيرمستقيم تقويت دشمنان خداست. و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان بلكه تعاونوا علي البر و التقوي خدايا خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار و آنان كه از دشمنان و خصم انقلاب و اسلام و معظم له، قابل هدايت نيستند رسوا و نابود فرما! آمين يا ربّ العالمين!

البته اگر فرصتي به دست آوردم، وصيت نامه اي كه شامل اظهارنظر در مسائل مختلف مملكتي و انقلاب اسلامي و بعضي از اشخاصي باشد، براي برادران مسلمان و همشهريانم كه شايد انتظار جهت اخذ تكليف شرعي، احياناً مفصلاً خواهم نوشت و...

والسلام علي من اتبع الهدي و... با سلام بر برادران و خواهران و عموم علاقمندانم! در اينجا وصيت خود را تمام مي كنم. ربنا اغفرلنا و لوالدينا و لمن وجب حقّه علينا و ادخلني في كلّ خير ادخلت فيه محمداً و آل محمد و اخرجني من كلّ سوء اخرجت منه محمداً و آل محمد صلواتك عليه و علي آله الطيبين الطاهرين».

 

صفحه 119

جعفر بن هادي النيري الميانجي، چهارم جمادي الاخر هزار و چهارصد و پنج قمري

هر وصيت نامه اي غير از اين لازم العمل است

مطابق 25 بهمن 64.


چگونگي شهادت
روحاني پر شور و پر تلاش حجة الاسلام و المسلمين شيخ جعفر نيري، بعد از تنظيم وصيت نامه، روز 1 / 12 / 1364 در معيت حضرت حجة الاسلام و المسلمين شهيد حاج شيخ فضل الله محلاتي - نماينده حضرت امام در سپاه - و به همراه تني چند از قضات براي حضور در جبهه و شركت در جنگ با مزدوران بعثي، با هواپيما عازم منطقه جنوب كشور و شهر اهواز شد؛ اما ناگهان در فضاي خوزستان اين هواپيما مورد حمله جنگنده هاي رژيم بعثي عراق قرار گرفت و به اين ترتيب، اين روحاني مخلص همراه ساير دوستانش در آسمان غبار گرفته خوزستان شربت شهادت نوشيد و به ابديت پيوست.

پيكر پاك اين شهيد بزرگ طبق وصيت نامه اش به شهر خون و قيام قم انتقال يافت و با حضور گسترده مردم حزب الله، نخست در حرم كريمه اهل بيت(ع) تشييع شد. بعد، با تجليل فراوان به گلزار شهداي علي بن جعفر(ع) منتقل گرديد و در كنار ساير شهداي انقلاب و جنگ تحميلي و در جوار مقبره پدر بزرگوارش آية الله شيخ هادي نيّري(قدس سره) به خاك سپرده شد.


پي نوشت ها:
1 - براي آگاهي از شرح حال وي ر ك: جلد هفتم از مجموعه ستارگان حرم .
2 - ر ك: سيماي ميانه، عبدالرحيم اباذري، ص 209 و 219 .
3 - ر ك: تاريخ انقلاب اسلامي در ميانه، عبدالرحيم اباذري، فصل اول .
4 - خاطرات آيةالله احمدي ميانجي، به كوشش عبدالرحيم اباذري، ص 268، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380 .
5 - همان، ص 217 .
6 - صحيفه امام، ج 1، ص 370 .
7 - براي توضيح بيشتر ر ك: تاريخ انقلاب اسلامي در ميانه، فصل سوم .
8 - خاطرات آيةالله احمدي ميانجي، ص 40 و 267 .
9 - متن خطي بيانيه با امضاي معظم له موجود است .
10 - ر ك: تاريخ انقلاب اسلامي در ميانه، فصل ششم .
11 - ر ك: خاطرات آيةالله احمدي ميانجي، ص 303 .
12 - صحيفه امام، ج 8، ص 500 .
13 - مطالب اين بخش از دو كتاب سيماي ميانه و حماسه سازان جاويد به قلم نگارنده برگرفته شده است .

=============

books.masoumeh.com/html/10/13/5.php

1
1