- ارسال کننده: حسین قره داغی آچاچیلوئی تاریخ: ۹۲/۱۰/۰۷

یک سلام و علیک با یک شهروند میانه ای در امتداد یک کار خیر

روز جمعه 24 آبانماه 92 روبروی درمانگاه نصر برای یک کاری به یک چاپخانه در میانه مراجعه کردم.از آزادی ام از زندان امارات به جرم واهی جاسوسی در حین رکابزنی سه روز می گذشت.هنوز داغ و رنج و درد شکنجه را داشتم.مهربانی این شهروند در یادم باقی ماند.در حالیکه نمی دانستم.او یک روز دنبال یک معما در مورد من با خود خواهد داشت.

مهربانی و انساندوستی این بزرگوار ادامه داشت.تا در امتداد کار خیرش همچنان از دور یارای من باشد.تا به مجهولاتش دسترسی پیدا کند.می گفت.با خود فکر می کردم.اگر فلانی باشد.او می بایست در رکاب دور دنیا با دوچرخه باشد.بودن او در میانه برایم جای سوال بود.تا اینکه بعداز مدتی خاطراتش را خواندم.تا به سوالات ذهنی ام پاسخ بدهم.

امروز قسمت شد.تا مهمانش باشم.پذیرایی و مهمان نوازی و ادب و انسانیتش برایم مایه افتخار بود.تا به چنین هم ولایتی بنازم.او کسی نیست.جزء آقای مرادی ،که کلکسیون عکس های سایکل توریست هایش مرا به تعجب واداشت.تا به حسن سلیقه این میانه ای هزاران بار تحسین بگویم.

او در این محل یک چاپخانه با نام پارسا دارد.و کارش چاپ و کلکسیون کارتهای عروسی است.کار خیر او در منگنه کوب کتابهای دانش آموزان دبستان طارون با نیت خیر و بدون دریافت وجهی ستودنی است.تا آن سلام علیک با یک شهروند میانه ای در امتداد یک کار خیر نمود با ارزشی پیدا کند.بدینوسیله از حسن ادب و کار خیر او تشکر و قدردانی می شود.

کارخیر

کارخیر

کارخیر

کارخیر

کارخیر

کارخیر

کارخیر

 

1
2
1 2