- ارسال کننده: رضا عباسی اقدم تاریخ: ۹۲/۰۹/۱۷

حکایت کسی که یک میخ را خوب نکوبیده بود!

 

زنبورنامه .......(قسمت پنجم)                                         ....... نوشته: اقدم

حکایت کسی که  یک میخ را خوب نکوبیده بود!

بخاطر یک میخ، نعل اسبی باز شد؛

بخاطر یک نعل، سرداری زمین خورد؛

بخاطر یک سردار، دسته ای متلاشی شد؛

بخاطر یک دسته، لشگری شکست خورد؛

بخاطر یک لشگر، امپراتوری ای نابود گشت؛

 و تمام اینها بخاطر کسی بود که یک میخ را خوب نکوبیده بود!!

..................................

میخ حکایت و نشانه ای است از یک کار به ظاهر کوچک، اما در نگاهی بزرگ و جامع، کاری عظیم و مهم. همان حکایت "تئوری آشوب" و "اثر پروانه ای" که این روزها در محافل علمی جهان بسیار چالش برانگیز و مورد بحث است.

اکنون اینجا هستیم؛ میانه!

-         آیا به این اندیشیده ایم که برخی مشکلات کلان شهرمان بواسطه حرکت های بسیار کوچک و به ظاهر ناچیز است؟ در انتخاب اعضای شورای شهر، رأی من فقط یک رأی است و به ظاهر ناچیز. اما همین یک رأای، همچون میخی است که کلیات شهرم را از هم می پاشد، یا برپا می سازد.

-         عدم رعایت نوبت در یک صف ساده و کم اهمیت توسط یک نفر، ممکن است در طاهر بسیار ساده و ناچیز به نظر بیاید، اما در فرهنگ عمومی و غالب جامعه بروز می کند، می تواند به یک بی نظمی و بی فرهنگی در کل شهر منتهی شود و همچون یک خرده فرهنگ در شهرمان جا بیفتد.

-         یک حرف ناثواب و نابجا از سوی یک مسئول، ممکن است در کل شهر منجر شود به یک ناهنجاری عمومی، یک بی اعتمادی اجتماعی، یک بی تفاوتی خطرناک.

-         یک بدقولی ساده و تکراری از سوی یک مسئول شهری می تواند منتهی شود به یک اعتراض عمومی و ناامیدی اجتماعی.

-         یک کم کاری کوچک در یک اداره کوچک و ساده شاید باعث یک بی اعتقادی و گمگشتگی فرهنگی در سطح جامعه گردد.

پس به کارهای کوچک و به ظاهر ناچیز خود بیشتر بیندیشیم و بپردازیم. این جزءها هستند که کل را می سازند.//

1
1