- ارسال کننده: مهرداد نجفلوی ترکمانی تاریخ: ۹۲/۰۷/۲۶

بابا نان ندارد بابا آب هم ندارد

باز هم ترکمانچای و کارهایش به اما واگر کشیده شد ...دیروز پدر خانه وقتی سر کار میرفت خانه نان  داشت ،آب هم داشت ولی نمی دانم چه شده است ...فکر کنم یاد گرفته که دروغ بگوید او آری دیگر به خانه می آیدو میگوید  رفتم دنبال نان و نان را گرفتم ولی مانده نانوای . فقط خودتات باید برید از نانوایی بگیرید .آخه پدر جان یعنی تو نیاوردی ما که گرسنه ایم  ما که نمیدانیم مکانش کجاست ما اگر برویم مارا نمیگذارند آنقدر گرگ وشغالها هستند که به ما  نانی نمیرسد . ما از سر لطف خدا زنده مانده ایم وگرنه ما را سال هاست با دستان پنبه ای سر بریده اند .فدایتان شوم  ما معلم نمیخواهیم شاگرد هم نیستیم ......ما نان میخواهیم.  

آقای مددی ممنون که به ترکمانچای آمدی ولی نان وآبت کو ما منتظر بودیم .

1
2
1 2