- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۸۹/۰۴/۱۸

معرفی همشهری +عکس و خاطره و مطالب مفید درباره میانه

آقای حسین شاه محمدی متولد1344 با مدرک کارشناسی ارشد زیست شناسی ، کارمند واحد شیلات مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان میانه - عاشق طبیعت - ماهیگیری - شکار - کوهنوردی و سلاح هستند و آشنائی کامل با انواع سلاحهای شکاری و جنگی دارند.

مطالعه وبلاگهای ایشان که در زیر معرفی می شود را توصیه می کنم. چند لینک از مطالب مفید وبلاگهایشان در مورد میانه هم وجود دارد که در همین صفحه قرار دادم تا علاقمندان مورد استفاده قرار دهند.

 شیلات درشهرستان میانه http://shilat-miane.mihanblog.com

شکارپرنده درشهرستان میانه http://shekar1.mihanblog.com

شکارپرنده وماهیگیری http://shahmohamady.blogfa.com

 

حسام(پسرم) - حسین شاه محمدی(نویسنده) و دکترقادرشاه محمدی با ماهیان صیدشده درتابستان۸۶ - سدآیدوغموش

 

پخت ماهی به روش سنتی میانه (شورجابالیخ)

شکار گراز

شکار گراز

شکار کبک در زمستان



مشخصات سدهای خاکی و نوع ماهیان موجود و نوع ماهیان رودخانه های شهرستان میانه
http://shahmohamady.blogfa.com/post-4.aspx

 مشخصات واحدهای پرورش قزل آلای شهرستان میانه
 http://shilat-miane.mihanblog.com/extrapage/page8

  توانمندیها وراهکارهای توسعه شیلات درشهرستان میانه
http://shilat-miane.mihanblog.com/post/5

 خاطرات شکارچی
نویسنده: حسین شاه محمدی 

سال 1354پنجم دبستان را در آبادان پیش خاله ام درس خواندم. مدرسه کتابخانه بزرگ و مجهزی داشت .یادم می آید وقتی به کتابخانه رفتم وکتاب مصور رابینسون کروزه را دیدم بی اختیار آن را امانت گرفتم و چندین بار آن را مطالعه کردم، فکر می کنم عشق به طبیعت و ماجراجویی از آن زمان در وجودم نقش بست و هر شب با رویای شکار و ماجراجویی به خواب می رفتم. اول راهنمائی که به میانه برگشتم باپول توجیبی که درعرض یکسال جمع کرده بودم و باکمی کمک مالی پدرم یک تفنگ بادی 5/4خریدم و از آن زمان هر موقع فرصتی پیدا می کردم با برادر کوچکترم می زدیم به صحرا وحاشیه شهر، در هر سافاری {تمام سفر هایی که به منظور دیدار از هر جذبه ای از طبیعت انجام پذیرد } 20تا40گنجشگ و سار شکار میکردیم! مهارت خوبی در تیراندازی پیدا کرده بودم ولی دیگر تفنگ بادی مرا اقناع نمی کرد، پولی هم برای خرید تفنگ شکاری نداشتم. اول دبیرستان می خواندم که یکی از دوستانم(خدارحمتش کند) یک تفنگ دولول سرپر دست چهلم! خریداری کرد.جالب است موقع خرید از فروشنده آن که ازشکارچیان قدیمی شهرمان بود و به اسم پرنو ممی شهرت داشت درمورد نحوه پرکردن آن سوال کردیم.ایشان پیمانه ای برای باروت داد و گفت 29تا30عدد ساچمه به تفنگ بریزید وطرز پرکردن تفنگ را به شیوه خودش به ما یاد داد. روز جمعه دو نفر شکارچی ناشی جهت شکار روانه کوه قره زیارت شدیم و به امید شکار یادمان رفت غذا با خود ببریم. از صبح تا غروب کوه و دره را به هم زدیم و با وجود کبک زیاد حتی یک پرنصیبمان نشد. شب گرسنه و از رمق افتاده به منزل برگشتیم. باور فرمایید یکسال با آن تفنگ که30 ساچمه پرتاب می کرد!! کل کوه های میانه را درنوردیدیم  و ماحصل آن یک خرگوش نوجوان بخت برگشته شد.
سه سال بعد خانه مان راکه در مرکز شهر بود فروخته و در حاشیه شهر و نزدیک رودخانه خانه ای بزرگ با800متر باغ ساختیم.روزهای زیادی را کنار رودخانه  و آب بندانهای حاشیه آن به تماشای مرغابیهای وحشی می رفتم. عطش شکار آنها باعث گردید با میل فرمان و یک چخماق، تفنگ سرپری ساختم که در نوع خود شاهکار بود. باتجربیاتی که از شکارچیان دیگر و خواندن مجلات قدیمی شکار و طبیعت کسب کرده بودم شروع به شکار کردم. آن زمانها مرغابی،غاز،کبوتر و سار در نزدیکی منزلمان زیادبود و هر موقع اراده می کردم بساط شکار مهیا بود. تعداد زیادی مرغابی ،غاز،خرگوش و دیگرپرنده ها را  با آن تفنگ شکارکردم. هر چند مهارت و سرعت تیراندازی امروز را نداشتم ولی شکار در آن ایام برایم واقعا لذت بخش بود. نمی دانم از بی خیالی دوران جوانی بود یا از تازه کاربودن. الان که فکرش را می کنم شکار10،12تا کبک جای شکار یکی دوتای آن زمان را نمی دهد. هنوز مناظر صبحگاهی پاییز آن زمان، دست نخوردگی طبیعت اطراف شهرچای و شنای مرغابیهای وحشی در مه صبحگاهی از بهترین خاطرات من است. اولین غازی که با تفنگ سرپر شکار کردم و یا اولین کبکی که درکوه های شیخدرآباد زدم، صدای انفجار و دود باروت سیاه هنوزمشامم را نوازش می دهد.
چندین سال با آن تفنگ سرپر مشغول بودم ولی داشتن تفنگ ته پر مجوزدار که بتوانم آزادانه با آن هر جا خواستم بروم یکی از آرزوهای بزرگ و دست نیافتنی برایم بود.
بعد از اتمام دانشگاه به خدمت سربازی رفتم و کل خدمت را در منطقه جنگی بودم. بعد از اتمام دوره سربازی، تمام حقوق سربازی خودم را یکجا گرفتم و با کمی قرض یک تفنگ تک لول ساخت ژاپن خریداری کردم. واقعا تفنگ عالی ای بود، لوله بلند و تسمه روی آن ابهت خاصی داشت و بدلیل فول چوک بودن لوله آن از فاصله های بیشتری می توانستم شکار را بزنم. مهارت عجیبی با آن تفنگ در هوا زنی پیداکرده بودم .یک روز یادم هست با 16تیر 16 کبک را درکوه های فندقلو در هوا شکار کردم و حتی یک تیر هم خطا نرفت. با وجود علاقه ای که به آن تفنگ داشتم جهت پرستیژ بیشتر بعد از 10 سال آن را فروختم و تفنگ دولول روهم خریداری نمودم.الان حدود 7 سال است که آنرا دارم و به عنوان یکی از اعضای خانواده همیشه در کنارم هست.
دیگر مثل گذشته دوست ندارم تعداد بیشتری شکارکنم ، بلکه لذت درکوه بودن با تفنگ زیبا و آرامش طبیعت برایم مهمتر است. احساس می کنم با افزایش روزافزون شکارچیان تازه کار و تخریب طبیعت دیگر زمانهای گذشته تکرار نخواهد شد و هر سال از تعداد شکارها کاسته می شود. وقتی فکرش را می کنم که دیگر پرواز دسته های عظیم مرغابی و صدای عبور غازهای مهاجر درشبهای پاییزی جزء نوادر روزگارشده است اندوهی بزرگ قلبم را آزار می دهد و از مظاهر تمدن جدید بیزار می گردم و آرزومی کنم ای کاش از موبایل و کامپیوتر و... خبری نبود ولی طبیعت مثل گذشته برای نسل آینده باقی می ماند.

حسین شاه محمدی اسفند1388

منبع :   http://shekar1.mihanblog.com/post/4

-----------------------------------------------

درباره سافاری   

لغت سافاری دراصل از افریقا آغاز میشود،از آنجایی که برای دیدار از حیات وحش آن منطقه نیاز به وسایل نقلیه مجهز نیاز پیدا میشود.

پس از ورود این لغت به جوامع دیگر ، به تمام سفر هایی که به منظور دیدار از هر جذبه ای از طبیعت با چنین خودروهایی انجام پذیرد نیز سافاری گفته میشود که البته در مواردی مانند دبی به غلط تنها به سواری با اتومبیل و داشتن هیجان در حین سفر نیز واژه سافاری اطلاق گردیده است.

http://iransafari.ir/fa/about-safari

1
1