- ارسال کننده: دالان بهشت تاریخ: ۹۲/۰۶/۲۱

میانه,نوشتن درباره ات خیلی هم ساده نیست...

عزیزی گفت چقدر قشنگ مینویسی و راحت درباره ی شهرت و مردمانش,جوابش را اینجا نوشتم برایش..

نوشتننه عزیز!

نوشتن کار ساده ای نیست ,وقتی می ایستی کنار دردها و آلام مردم این شهر مردمی که از جنس تو هستند و درد  می کشی درد می کشی,بیصدا درد می کشی .

  نوشتن کار ساده ای نیست وقتی می روی مرکز نگهداری از سالمندان و گوشه ای کز می کنی و نگاه می کنی به  حرکت غیر ارادی و لرزش دستان پیرمردان و پیرزنان و خیره می شوی به مسیر نگاهی که همیشه انتظار می کشد...

نوشتن  کار  ساده  ای  نیست  وقتی  که مجبوری  نیمه های  شب پیرزن پشت دیوار امامزاده را ببینی که از صبح زود تا بوق سگ چشمانش به دستان رهگذرها بوده که کمکش کنند و حالا مجبور است مسیر خانه راپیاده طی کند چون کسی سوارش نمیکند...سخت است  که با قادر و نادر این شهر مصاحبه کنی  و آنها نداند که میخواهی درباره شان بنویسی و مجبور  باشی نت برنداری و در ذهنت سیو کنی  ....

نوشتن کار  ساده ای  نیست  وقتی  می  نشینی کنار  درد و  دل  مادر دلشکسته ای که از  نامهربانی های روزگار  نامراد  می گوید .

نوشتن  کار  ساده  ای  نیست وقتی مبروی کانون معلولین امام علی(ع) و کنار  سادگی  معلولان  ذهنی  می  نشینی  که با 30 سال  سن  تازه می توانند  تا  10  را  بدون  غلط  بشمارند  وچقدر از  این بابت  خوشحالند یا زنان  سرپرست  خانواری  که  از  ترس  نگاه غلط  مردم  جلوی  در آپارتمانشان  کفش  های  مردانه می گذارند.

آری عزیز!

نوشتن  دل  می خواهد  دلی  که بتوانی دردها و  رنج  های  مردم  و آسیب  های  جامعه را  در آن  جا  بدهی  و بسپاری  به  قلم  تا  جاری شوند روی   صفحه  سفید و  بدوند  در  چشم هایی  که منتظر  خواندن  مطلبی از  جنس  دل هستند .

 

با تشکر از تک تک مردم شهرم

دالان بهشت

 

میانه

 

1
1