- ارسال کننده: احمدپورترکمانی یاور تاریخ: ۹۲/۰۴/۲۰

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ...

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، جناب آقای مهندس حسینی و آقای دکتر مددی

  1. منطقه ترکمنچای محروم است. این محرومیت، محرومیت اجتماعی است. این منطقه اگر مدیریت شود می تواند بر پایه های قدرت سیاسی نسبی خودش بایستد و برای زحمت کشان نقش افرین باشد. محرومیت اش صرفاً درآمدی و اقتصادی نیست که اگر به نحوی جبران شود رضایت خاطر ساکنین را فراهم آورد. محرومیت ترکمنچای فراتر از محرومیت درآمدی است. محرومیت اجتماعی ترکمنچای، با عدالت اجتماعی برطرف می شود. وقتی بحث عدالت را بر اساس آموزه های اسلامی در مورد افراد به کار می بریم چنین بحث می کنیم که بین محرومیت درآمدی و مشکلات موجود در تبدیل درآمد به عملکرد چنانچه مشکلات جسمی همچون سن بالا، معلولیت و بیماری و .. وجودداشته باشد.- زیان های مضاعف می تواند وجود داشته باشد. یعنی علاوه بر اینکه ممکن است کسانی باشند که درآمدی ندارند هستند کسانی که حتی اگر درآمدی داشته باشند امکان تبدیل این درآمد به توانمندی فردی برای آنها منتفی است. قضیه ترکمنچای همین است. اگر از ابعاد مختلف به قضیه ترکمنچای نگاه شود متوجه می شویم که نه تنها وضعیت موجود ترکمنچای برای دهه های متوالی تثبیت نشده بلکه از دو دهه قبل تا به امروز ترکمنچای روند پس رفت را برای خود دیده است. از جمعیش بگیرید که دو دهه قبل بیش از 65000 نفر جمعیت داشت تا بهداشت و درمان و حضور ادارات و سازمانها و امثال آن.

حتی اگر ترکمنچای به لحاظ اقتصادی و درآمدی جبران شود، این جبران توان استقرار عدالت اجتماعی بایسته برای منطقه در مقایسه با مناطق دیگر را ندارد. با پیش فرض درآمدزایی و رفع محرومیت اقتصادی برای منطقه ترکمنچای، برای نمونه مساحت زیاد منطقه ترکمنچای اجازه این را برای ساکنینش -مخصوصاً ساکنین روستائی اش- نمی دهد که سبد بهداشتی و درمانی مناسب و در خور شایسته یک انسان مولد اما کم نصیب را از مرکز شهرستان یا مرکز استان دریافت دارد. در صورتی که همین سبد بهداشتی و درمانی در محلی نزدیک زندگی وی به او عرضه شود تمایل زحمت کشان روستایی و جامعه کشاورزی ترکمنچای برای دریافت این کالاها و خدمات با هزینه معقول و تخصیص زمان مناسب که از زندگی روز مره نمانند بیشتر می شود و تضمین حیات برای آنها فراهم می شود. در غیر اینصورت مرگ زودرس نتیجه امر خواهد بود.خطرناک بودن مسر کوهستانی میانه یا تبریز هم در مورد عدم خواست سبد بهداشتی و درمانی و حفظ حیات مردم ساکن بی تاثیر نیست. می توان روی مقولات دیگر همچون اقتصادی، فرهنگی، عمرانی و ... نیز به همین نحو بحث کرد.

2- بگذریم از عزیزانی که دفاع از مرزهای میهن را وظیفه دانسته و در طول جنگ تحمیلی جانشان را نثار کرده اند، بیش از 300 نفر در عمران و آبادانی کشور و در ساختن سدها و تونلهای این مرز و بوم جانشان را فدای مردمی کرده اند که الان از خدمات همین طرحها مستفیذ هستند. ایا بهره مندی از امکانات زیست در حد حفظ حیات برای چنین مردمی زحمت کش، خواست زیادی است؟

3- از توسعه می گوییم و مدعی هستیم که دنبال توسعه هستیم. توسعه یعنی اینکه یک گروه و یک جامعه بتواند در اهدافی که برایش تعیین می شود مشارکت کند، توسعه یعنی اینکه به خواست مردم احترام گذاشته شود، پیروی از خواست مردم یعنی توسعه یعنی قدرتمندترین پشتوانه پیشرفت. حال ما می خواهیم که با ارتقاء بخش ترکمنچای، حضور امکاناتی که منوط به این ارتقاء است را در این منطقه شاهد باشیم. می خواهیم حداقل ها را برای حفظ حیات تامین کنیم.

4- اگر به سرنوشت آتی منطقه میانه نگران هستیم باید برنامه داشته باشیم. داشتن این برنامه و برنامه ریزی در مسیر توسعه و رشد، نیاز به دور اندیشی دارد و افق دید کوتاه مدت جز محرومیت ثمره ای برای ما نخواهد داشت. باید مردم دست در دست نمایندگان، آینده میانه را برای دهه های بعدی ترسیم کنیم و در کوتاه مدت ها برنامه هایی را اجرا کنیم که همراستا با برنامه بلند مدت ما باشد. تحول آینده کل منطقه میانه به تحول بخش ها و روستاهای میانه وابسته است این تحول بایددر مسیر برنامه اندیشیده شده باشد. این برنامه با شناخت و دانش کافی باید ریخته شود. از همه لحاظ، چه اقتصادی، فرهنگی، اشتغال و بیش از همه ارتقای سیاسی میانه در آتیه به توسعه و پیشرفت کل منطقه میانه وابسته است. منطقه میانه باید در یک رقابت موازی و رقابت سازنده نه در تقابل هم پیش رود.

5- ترکمنچای اکنون مصداق داستان سعدی است که در 700 سال قبل در گلستان به روایتی زیبا چنین نگاشته است:

«وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنی چیزی با من نمانده و دل بر هلاک نهاده، که همی ناگاه کیسه ای یافتم پر مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندم بریان است، باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردم که مروارید غلطانست» و در حکایتی دیگر می خوانیم که :« در قاع بسیط مسافری گم شده بود و قوت و قوتش به آخر آمده و درمی چند برمیان داشت. بسیاری بگردید و ره به جایی نبرد، پس سخت هلاک شد. طایفه ای برسیدند و درم ها دیدند پیش رویش نهاده و در خاک نبشته:

گر همه زر جعفری دارد ------ مرد بی توشه بر نگیرد کام

در بیابان فقیر سوخته را ------- شلغم پخته به که نقره خام

الان قضیه ارتفاء بخش ترکمنچای قضیه گندم بریان  است برای گم کرده راه و همچنین مثل شلغم پخته است برای کسی که در بیابان دربه در است.

6- دوستان عزیز کاربر میانه ای و دوستانی که در هفته نامه قافلان با برنامه اقدام به درخواست از ترکمنچایی ها کردند که اولویت را به فرمانداری ویژه میانه بدهیم بعد اقدام جمعی خود را روی فرمانداری ترکمنچای متمرکز کنیم، خواستاریم به وعده خود عمل کنند و در راستای توسعه منطقه میانه آستین بالا زنند و از مسئولان در نوشته های مکتوبی که در سایت منتشر می شود بخواهند و راهکار بدهند و تنها معیار و انگیزه برای چنین عملی را اخذ پاداش از درگاه الهی قرار دهند.

7- هر دو نماینده محترم در برنامه خود ارتقای ترکمنچای به فرمانداری را متذکر شده اند. ترکمنچای خواستار این است که هر دو نماینده محترم در هفته های آتی شدیداً پیگیر وعده هایشان باشند و برای شادی روح شهدای جنگ و شهیدان عمران و ابادی میهن سریعاً پرونده را به سرانجام رسانند.

با تشکر از نمایندگان محترم

1
2
1 2