- ارسال کننده: قادرحسن زاده تاریخ: ۹۲/۰۳/۱۸

توهین و اهانت، یا سوء برداشت؟

در ایام تعطیلات اخیر، مطلبی با عنوان" الاغ تخم طلا، تمثیل یا توهین به فهم عمومی؟!! (خطاب به آقای حسن زاده) "  از طرف یکی از شهروندان در سایت های خبری شهرستان منتشر شده بود که جهت تنویر افکار عمومی و پاسخ به شبهات بوجود آمده توسط برخی افراد سودجو و فرصت طلب که در قالب نظرات بنده را مورد انتقاد قرار داده اند، متن زیر تقدیم می شود.

حقیقت بسیار روشنتر از آن است که ما بتوانیم آن را نبنیم. در واقع حقیقت به قدری عیان و آشکار است که ما حتی اگر به عمد بخواهیم آن را نبینیم باز هم نمی توانیم. هیچ کس از دیدن حقیقت عاجز نیست حقیقت زمانی پنهان می ماند که ما عالماً و عامداً بکوشیم آن را انکار کنیم و چهره اش را بپوشانیم.

رسالت یک مطبوعاتی متعهد کنار زدن پرده های سیاهی است که برخی دست های آلوده آن را روی حقیقت می کشند تا وانمود کنند آن را نمی بینند و بدتر از آن این است که از دیگران هم می خواهند با آن ها هم عقیده شوند و از اساس منکر وجود حقیقت باشند. گاهی این پرده ها آن قدر سیاه و ضخیم اند که برای دریدن آن ها باید برخی پرده های سفید را هم کنار زد.

گاهی بعضی از حقیقت ستیزان چشم های خود را بر روی حقایق چنان سفت می بندند که برای گشودن آن ها ناچار می شویم طعنه های تند و تلنگرهای سخت بزنیم. حرف های زمخت گاهی وقت ها برای بیدار کردن خواب رفتگان بد نیست.

در روزگاری که حقیقت زندگی ما می تواند خیلی شیرین تر از این که هست باشد، من درد درون خود را با طعنه ای تند بیان کردم و خواستم آشوبی بر خواب چشم های ریاکار بزنم و تصور باطل برخی شب چره های تاراندیش را برهم بزنم و بساط غفلت شان را از هم بپاشم.

این سخن اما گویا بر خواهرم رؤیا گران آمده است!

خواهر عزیزم؛ گلایه خواهرانه شما را خواندم و بسیار مشتاق شدم این دلخوری معصومانه شما را از دل پاکتان در بیاورم، در تمام این سال هایی که قلم به دست گرفته ام و از تلخ و شیرین های مردم صبور و نجیبم نوشته ام هرگز راضی نشده ام احدی از این مردم شریف و عزیز از نوشته های من رنجیده و آزرده خاطر شوند. همیشه روی تیز تیغ سخنم با مسئولان نامسئولی بوده است که وقیحانه و بی مهابا در پی پرده پوشی بر روی حقایق تلخ بوده اند و مردم را - به زعم ناصواب خود - خام و ساده و زودباور انگاشته اند و هیچ حقی برای سئوال و انتقاد آگاهانه و قضاوت عادلانه آن ها قائل نبوده اند.

هرگز نخواسته ام دانسته یا ندانسته خرده ای نابجا بر این مردم بگیرم و و به ناحق تقصیر نداشته ای را بر گردن آن ها بیاندازم و حرمت کرامت و عزت مردم را به تیغ نابخردی خود بخراشم. همیشه گفته ام حق با مردم است و این مردم شایسته بهترین هایند و ا گر کم و کاستی هست از مسئولین پرکم و کاست ماست.

اولاً: در هیچ کجای متنی که شما مرا متهم می کنید در آن به فهم و شعور مردم و علی الخصوص اصحاب رسانه، اسائه و تعرضی کرده ام حتی یک کلمه هم نمی توانید پیدا کنید که چنین مفهومی از آن برداشت شود. اگر چنین جمله یا عبارتی در این متن سراغ دارید که متضمن بار معنایی "توهین به قلم ها" یا "هتک حرمت صاحب قلمان" و یا "زیر سئوال بردن فهم عمومی" باشد بیان بفرمایید تا هم ما بپذیریم که حق با شماست و خود را اصلاح کنیم و هم عموم خوانندگان عزیز آگاهانه در این مورد قضاوت کنند.

اینکه بنده نوشته ام شهردار یا خود خیابان های حاج مراد، شهید شکری، شهید عابدینی، پرستار، کمربندی حد فاصل سی ان جی تا پل حصار و ... را نمی شناسند و یا مردم را آلزایمر زده می دانند به هیچ وجه مصداق هتک حرمت به شخص خاص یا اهانت به فهم و درک مردم و اهل رسانه نیست. مفهوم این جمله این است که شهردار یا هر کس دیگر نباید تصور کنند که مردم فراموشکار هستند و قادر نیستند سابقه فعالیت های چند دهه گذشته شهرداران این شهر را به خاطر بیاورند.

ثانیاً: در مورد موضوعی که آن را به طور مستقیم به خودتان ربط داده و با حدت و شدت از آن شکوه و گلایه کرده و خواستار عذرخواهی بنده شده اید، می خواهم بدانید که از نظر من عذرخواهی اگر به حق و بجا و در محل اش صورت بگیرد نه تنها مایه شرمساری و شکست نیست بلکه ارزش و اعتبار فوق العاده بالا و گرانبهایی دارد. بنده اگر مطمئن باشم که خطایی در مورد کسی مرتکب شده ام که ادباً و اخلاقاً موظف به جبران از راه اعتذار و پوزش هستم لحظه ای در این کار درنگ نمی کنم و با افتخار و شهامت و شجاعت به خطای خود اعتراف و پوزش می طلبم، اما در این بحثی که شما مطرح فرموده اید ضمن احترام به شخصیت و ارزش های ولای شما، جسارتاً هیچ جایی برای چنین استغفار و اعتذاری نمی بینم که اگر چنین بود حتماً به جا می آوردم.

در دنیای گسترده رسانه گاهی وقت ها به مرور زمان در مورد یک موضوع خاص اظهار نظرها و نقل قول ها و اخبار و روایات مختلفی از طرف افراد و اشخاص مختلف مطرح می شود که این نقلیات روی هم مجموعه ای از مسائل مرتبط به هم و واحد را شکل می دهند و یک تحلیلگر یا نویسنده رسانه ای در گردآوری و جمع بندی این مسائل به ذکر و تحلیل و تفسیر این نقلیات می پردازد و دیدگاه منفی یا مثبت خود را راجع به هر کدام از آن ها بیان می کند، اگر بنا باشد هر تحلیل و تفسیری از اظهار نظرهای خود در عرصه رسانه را حمل بر بی حرمتی و اهانت به فکر و قلم خود بکنیم که آن وقت جای برای بیان اندیشه ها و طرح دیدگاه ها و تضارب افکار باقی نمی ماند.

من این احساس شما را ناشی از اندیشه های آرمانی و قلب پاک و اندیشه صادق شما می دانم و برای آن ارزش و احترام قائلم ولی اگر بخواهید در دنیای رسانه قلم بزنید باید این دنیای خیالی و رویایی خود را کنار بگذارید و خود را برای رویا رویی با تقابلات و تضاربات تلخ و شیرین آماده سازید و به قول معروف برای هر آشی ظرف داشته باشید.

ثالثاً: در مورد قضیه مسجد و اشاره ای که به آن داشته اید و با سوء تعبیر از جملات  اینجانب آن را حمله به اعتقادات مذهبی مردم و حرمت حضرت رسول الله (ص) تعبیر کرده اید، متاسفم که باید عرض کنم، شما "احتمالاً" در روخوانی جمله و "قطعاً" در دریافت منظور اصلی آن دچار خطا شده اید، مطمعناً اگر شما و تمام دوستان محترمتان که با آب و تاب این موضوع را دستمایه حمله به وجهه اعتقادی و باورهای دینی اینجانب قرار داده اند با اندکی عدل و انصاف در این جمله تدبر می فرمودید اصل موضوع و مقصود آن را به روشنی دریافت می کردید و به خود اجازه نمی دادید برای غلبه بر حریف در این رویارویی (به زعم شما) اینطور ناجوانمردانه از انگ های اعتقادی و مذهبی بهره برداری کنید.

چیزی که من در این بند از نوشته خود خواسته ام آن را بیان کنم رفتار متناقض مجری قانون و سوء استفاده ایشان از احساسات مذهبی مردم و مسئولان برای موجه جلوه دادن شخصیت اعتقادی و مذهبی خودش است و الّا کدام بچه مسلمان شیر پاک خوده ای در این مملکت مخالف ساخت مساجد و بناهای اسلامی است که بنده هم دومی باشم؟!

صحبت سر مسجدسازی و عمران مساجد نیست، صحبت سر وسیله و ابزار قرار دادن مسجد برای رسیدن به اهداف غیر مسجدی ا ست؛ از قضا مدیرانی که معمولا در انجام وظایف ذاتی و قانونی خود موفق عمل نمی کنند گرایش بیشتری به این قبیل امور و کشیدن پرده های مذهبی بر کاستی ها و عیوب بی شمارشان از خود نشان می دهند. گذشته از ریاکاری و تظاهر مدیران نالایق این را هم در نظر بگیرید وقتی یک مسئول مجری قانون می آید و در بطن بی قانونی یک اقدام مذهبی را استثنا قرار می دهد و از خود و سازمان متبوعش نیز در تثبیت و تداوم آن خرج می کند بدیهی است که به تدریج این امر به عنوان یک روش و ترفند مؤثر در بین سودجویان و بهره برداران از شعائر مذهبی به یک رویه بدل می شود و فردا هر محله ی غیر مجازی برای حفظ ساخت و سازهای غیر قانونی خود دست به کار شده و یک مسجد یا حسینینه ای در وسط خانه های بدون پروانه خود بنا می کنند و در سایه این مکان مذهبی برای قانون گریزی خود پناهگاهی از مقدسات درست می کنند و باقی ماجرا را هم که خود می دانید به کجا ختم می شود.

رابعاً: ایرادی که شما بر تمثیل اینجانب گرفته و آن را توهین و اهانت به منتخبین مردم و مسئول دست نشانده آن ها قلمداد کرده اید شما را به اندکی مطالعه در متون ادبی و طنز و لطایف انتقادی و اعتراضی قدیم و جدید این مرز و بوم دعوت می کنم و به شما قول می دهم که با خواندن تلمیحات و کنایات و استعاره های بزرگان ادب فارسی در نقد حاکمان و کارگزاران ریز و درشت این کشور نگاهتان به این موضوع وسیع تر و بسیط تر می شود و متوجه می شوید که مسئولان باید ظرفیت نقد و نقب های تندتر از این را هم داشته باشند.

و اما در پایان ضمن سپاس از تذکر خواهرانه و انتقاد مشفقانه جنابعالی و آرزوی موفقیت برای شما و همه عزیزانی که آگاهانه و با درایت در مسیر مشارکت در فعالیت های رسانه ای و رشد و اعتلای آگاهی های عمومی قدم بر می دارند، خطاب آخرم به کسانی است که نه آن ها را اهل قلم می دانم، نه اهل رسانه، نه  اهل نظر و نه خواننده ای بلد، اما آن ها خودشان را همه چیز می دانند، از متخصص اموز مذهبی گرفته تا کاردان امور فرهنگی و سیاسی و ارزیاب عملکرد ادارات و ارگان ها و کارشناس ممیزی رسانه و مطبوعات و متخصص علوم عقلی و نقلی و علی الخصوص خبره در فن شهردارشناسی و کشف محاسن شهرداران. آنان که در تمام مطالب و نوشته هایشان حتی یک جمله دارای بار معنایی نمی شود یافت و تنها چیزی که از متون سرتاپا غلط آن ها بیرون می آید غرق شدن در چاپلوسی روزمره است.

عزیزان؛ جایگاه اجتماعی و ارزش های مردمی ثروتی نیست که مفت و ارزان به دست بیاید، اگر خدای متعال اندک آبرویی به من حقیر عطا فرموده و اگر مردم عزیز و بزرگوار این شهرستان لطفی به منِ ناچیز دارند حاصل رنج و مرارت های چندین و چند ساله و خون دل خوردن های خودم و خانواده عصیان کشیده ام می باشد، و اگر فکر می کنید این دارایی ارزشمند من با تق و توق های کودکانه و بی محتوی چند نفر دوره گرد کارجو به جیب شما می رود دارید وقتتان را تلف می کنید.

به جای سرشاخ شدن با کسانی که همه زندگی و جوانی خود را صرف مطالبه حقوق حقه این مردم نجیب و سربه زیر کرده اند بروید کمی املا و انشا تمرین کنید، درست نوشتن را یاد بگیرید و بعد اگر توانش را در خود احساس کردید قلم به دست بگیرید. "هداکم الله صراطاً مستقیماً".

1
2
1 2