محبوبه های شهر ( شهر را به که بسپاریم؟ (2) )
محبوبه های شهر
( شهر را به که بسپاریم؟ (2) )
- یاد ایام کودکی بخیر باورهای روزهای بچگی
تهدید پدر که اگر شلوغ کنیم دکتر می برد و آمپول و واکسن می زنند، اگر بچه خوبی باشیم و حرف بزرگان را آویزه گوشمان کنیم قول خرید آبنبات از دوره گرد و بستنی یخی می داد.
دکتر متخصص شهر و واکسن حیات بخش ابزار نهی از منکر بودند و قیافه دوره گرد چه محبوب بود وئ بستنی های یخی پاداش امر به معروف.
- بزرگتر شدیم و بزرگ نشد باورهایمان
دبیر بزرگواری که به غیبت دانش اموزان حساس بود و هیچ سفارشی را در حیطه نمره اضافه قبول نمی کرد و خواب خوش را در شب امتحان حتی بر والدین حرام می کرد و هرگز ارزش علمی محیط آموزشی را فدای محبوبیت عامه نکرد محبوبیت کمتری نسبت به دبیرانی داشت که غیبت رابزرگوارانه وخواهش ها را با گشاده رویی و نمرات را به بهانه ای هدیه می دادند، داشتند.
- بزرگتر شدیم با باورهای دیروز
نفرین سر نماز مادر و چشم های اشک آلودش نثار مسئول آموزش پادگانی شد که باعث خراش دست و پینه پا و پارگی لباس هایمان شده بود و تقالی دیگر جهت تهیه تحفه شهرمان به همراه دعاهای بی ریا تقدیم به مسئول مرخصی و تایید گواهی های پزشکی سربازان شد.
چه ظالم بود مسئول آموزش و چه برادر عزیزیست دیگری!
فلسفه وجودی واکسن سلامتی است و مدرسه محل افزایش توان علمی و پادگان جهت بالابردن قدرت نظامی، متأسفانه هر کدام از عوامل و افرادی که در پیشرفت و جا افتادن فلسفه این ها بیشترین تلاش را می کنند از محبوبیت عامه پایینتری برخوردارند.
جالب است بدانیم حضرت عیسی در ناصریه به دنیا آمد، بیشترین معجزه و رسالت پیامبری را در ناصریه انجام داد و بنا به پرونده سازی و شهادت اهالی در همان شهر به دار آویخته شد.
- دانشمندان همیشه در شهر خود غریبند.
همشهریان عزیز به راحتمی می توانیم در ایام مرخصی و مطمئن از لطف دبیر در شب مهتابی به بستنی یخی لیس زده و غرق در خودخواهی امروز در باغ های رویایی با وعده های دروغین شهر خیال ببافیم و یا با باور این که "جور استاد به از مهر پدر" و انتخاب شایسته آستین همت بلند کنیم وبا سپردن کار به کاردان وتکیه بردانش وتجربه گلهای باغچه فردای روشن فرزندانمان را بکاریم.
- روز انتخاب ما انتخاب خواهیم کرد جورواقعیت فردا ویا دروغ شیرین امروز را
