- ارسال کننده: حسن گل محمدی تاریخ: ۹۲/۰۳/۰۵

آیا عملکرد شورا و شهرداری میانه قابل دفاع است؟!

آیا عملکرد شورا و شهرداری میانه قابل دفاع است؟!

این تقریباً به یک سنت تبدیل شده است که هر مسئولی به محض اینکه دوره خود را رو به پایان می بیند و کم کم غزل خداحافظی اش را زمزمه می کند قلم و کاغذ به دست می گیرد و از روز اولی که رشته کار را به دست گرفته تا لحظه آخر مسئولیت اش ریزو درشت اقدامات خود را فهرست می کند و در قالب یکی از ابزارهای رسانه ای مانند بولتن، ویژه نامه، ویدئو، سی دی، بنر و اقلام دیگر... به معرض ملاحظه عموم و علی الخصوص آقابالاسرها می گذارد تا به زعم خود همگان را به این باور برساند که دوره خدمت او یک طلیعه طلایی در تاریخ فعالیت سازمان تحت اختیارش بوده و این نتیجه گیری را بکند که کسانی که تصمیم به نصب او در این مسئولیت و سپردن امانت به وی گرفته اند بهترین و بی بدیل ترین تصمیم ممکن را گرفته اند و هیچ گزینه ی دیگری غیر از خود او صالح تر و شایسته تر برای تصدی این پست نبوده و نصابان وی باید در پیش خدا و ملت و به طریق اولی نزد وجدان بیدار خود در کمال آرامش و خشنودی قلبی لبخند رضایت بر لبان مبارکشان نمایان کنند.

گاه این گزارش های پایان خدمت با چنان آب و تاب و ضرب و زوری تنظیم می شوند که هر که نداند خیال می کند واقعاً معجزه ای رخ داده و جناب مدیر فرق قمر را شقه کرده و انوار محیرالعقول از آن در کرده و آن کارهایی را که از بدو تشکیل و تأسیس سازمان متبوعش تاکنون احدی قادر به انجامشان نبوده یک تنه به سرانجام رسانده و خدمت را بر خلق تمام کرده است و احیاناً اگر همین امرز تمام تشکیلات آن سازمان را جمع و درب اداره مربوطه را به طور کامل گِل بگیرند یا تبدیل به قهوه خانه یا قلیان سرا بکنند هیچ آبی از آب تکان نمی خورد چرا که این آقای مدیر همه کارها را طوری انجام داده که تا 50 سال دیگر هم کاری روی زمین نمانده که کسی بخواهد انجامش بدهد، و مردم و مسئولان در کمال فرح و طیب خاطر می توانند مطمئن باشند که تا ده ها سال دیگر نیازی به خدمات چنین تشکیلاتی نخواهند داشت ولذا همان بهتر که آن اداره را جمع کنند چون هزینه کردن برای ادامه بقای آن تشکیلات پول هدر دادن است و اگر آن تشکیلات از بیخ و بن نباشد هم مشکلی پیش نمی آید.

بارها به چشم دیده ایم که در ورای این گزارش های به ظاهر خوش آب و رنگ، انبوهی از ادعاهای تر و خشک و آمارهای خلاف واقع و طرح و نقشه های بی حاصل انباشته است که عاری از واقعیت بوده و جز مغالطه و بازی با کلمات و به سخره گرفتن فهم و شعور مخاطبان چیز دیگری از داخل آن بیرون نمی آید.

نمونه بارز این شعبده بازی ها و بزرگنمایی های بی حساب و کتاب و ادعاهای متوهم را در خیز اعضای فعلی شورای اسلامی شهر و شهرداری میانه برای دفاع از عملکرد شهرداری این شهر در دو – سه سال اخیر و خبرسازی ها و گزارش نویسی های پرطمطراق و معده پرکن می توان دید که با هدف ارائه تصویری درخشان و طلایی از دوره (تقریباً) دو ساله شهردار فعلی و به اوج رساندن جایگاه وی در نزد افکار عمومی آغاز شده ا ست و به طرز ناشیانه ای در فرم ها و قالب های مبتدی، منسوخ و نخ نما شده و غیر حرفه ای دنبال می شود.

اعضای فعلی شورای اسلامی شهر میانه برای دفاع از عملکرد شورا و شهرداری در چهار سال اول فعالیتشان هیچ ادعایی نمی توانند داشته باشند چرا که اگر بخواهند این دوره را مفید و سازنده بدانند ابتدا باید به این سئوال جواب دهند که؛ اگر کارها خوب پیش می رفته پس چرا در عرض 4 سال 6 شهردار و سرپرست عوض کرده اید؟! لذا چاره ای ندارند جز این که بگویند در دو سال آخر منتهی به پایان عمر شورا فعالیت مثمر ثمری کرده اند و کاری از پیش برده اند که همین کار را هم می کنند و برای خالی نبودن عریضه در سخنرانی ها و خطابه هایشان به این حربه متوسل شده اند.

شاید ریشه این مغالطه گری و گزافه گویی ها را در گفتمان حاکم بر فضای فعلی مدیریت کشور بتوان یافت و نتوان رابطه بین رفتار بزرگترهای دستگاه اجرایی کشور و عوامل و کارگزاران ریز و درشت آن در سطوح پایینتر را نادیده گرفت. هرچه باشد بالاخره وقتی چو بیافتد که ( بشکن بشکنه، بشکن) بعضی ها هم شصت و شاهد خود را به هم می فشارند تا بلکه صدایی از خود درکرده باشند و از این معرکه برای خود طرفی بربندند.

فارغ از ویرانی های اساسی که در بخش مدیریت کلان شهری و به باد دادن نیروهای متخصص و دانشگاهی شهرداری در این دوره اتفاق افتاده و فرصت های بسیار ارزشمندی در سال های اخیر سوخته و برباد رفته است، به عنوان یک نمونه مطالعاتی می توان بزرگترین ادعای این مجموعه را که ناظر بر انجام طرح ها و پروژه های زیربنایی و کلان می باشد مورد واکاوی قرار داد تا روشن شود که در پس ادعاهای به ظاهر فریبنده چه واقعیت های تلخی نهفته است.

ادعای تملک و بازگشایی ده خیابان جدید در سطح شهر میانه در حالی با بنرهای بزرگ در سطح شهر و خبرسازی ها در فضای مجازی مطرح می شود که اساساً نفس اطلاق عنوان "خیابان" به همه این ده مورد جای بحث دارد و برای پذیرفتن این ادعا که مثلاً تعریض یک نقطه از یک خیابان قدیمی یا انجام زیرسازی و آسفالت یک خیابان آماده و سرراست یا گشودن نقطه انسداد انتهای یک خیابان فرعی که به زحمت به 75 متر می رسد تقسیم یک خیابان واحد به دو تکه مجزا و نامگذاری دوگانه برای افزایش عدد و آمار یا ادعای بازگشایی مسیری که هنوز مشکل معارض آن رفع نشده و کلنگ پروژه به سنگ خورده است... را با کدام معیارهای نظارتی باید قضاوت کرد؟!

با سابقه ای که از برخی مدیران شهرداری در گذشته کار آنان سراغ داریم یک استراتژی فریبکارانه در رویکرد مدیریتی آنان همواره وجود داشته و دارد که اساس آن استراتژی مبتنی بر مصادره همه طرح ها و برنامه ها و ایده های موجود در برنامه توسعه شهری به نام خود است. به این صورت که در فرصت کوتاه پیش آمده برای جناب مدیر فهرست بلند و بالایی از مجموعه طرح و نقشه ها و ایده های متعددی که در زمینه های مختلف عمران و توسعه شهری وجود دارد تهیه می شود و در مدت کوتاهی کلنگ احداث همه آن ها بر زمین زده می شود اما این که کدامیک از آن ها بودجه کافی برای اجرادارند و در دوران مدیریت ایشان به اتمام می رسند؛ سئوالی است که معمولاً آنقدر بی پاسخ می ماند تا دوره آقای مدیر به اتمام برسد. نفعی که این استراتژی برای جناب مدیر دارد این است که تا 50 سال دیگر هر کدام از این طرح ها توسط هر کس که اجرا شد آقای مدیر فعلی اعلامیه صادر می کند و اذهان عمومی و افکار مسئولان عالی را به این نکته معطوف می دارد که همه این ها طرح ها و برنامه های ماست که امروز به ثمر نشسته است و اصولاً هر نهالی که در عرصه خدمت در این شهر می روید بذرش را ما کاشته ایم وگرنه بین زمین و آسمان احدی را نای طرح و برنامه دادن و کلنگ بر زمین زدن در این شهر نبوده و نخواهد بود.

نمونه عینی برای این قبیل اقدامات در سطح شهر آن قدر فراوان است که هر شهروند نکته سنجی با نگاه جزئی به اطراف و اکناف شهر می تواند فهرست بلندی از این طرح های کوچک و بزرگ را که عموماً نصفه و نیمه و ابتر مانده اند تهیه کند؛ طرح هایی که بعضاً کل بودجه یک ساله شهرداری کفاف اتمام حتی یک موردشان را هم نمی دهد چه رسد به اینکه در یک دوره مدیریتی همه آن ها یک جا اجرا و به انمام برسند.

اینجاست که آدم به یاد داستان متل معروف "قمپز در کردن می افتد که خواندن داستانش در پایان این گفتار کوتاه خالی از لطف نیست:

از نظر لغوی قمپوز توپ جنگی بود که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران استفاده می کرد.این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود . سپس این توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن آتش می کردند . صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می داد ولی کاری صورت نمی داد زیرا گلوله نداشت .

در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی صدای عجیب و مهیب آن در روحیه سربازان ایرانیان اثر می گذاشت و از پیشروی آنان تا حدود موثری جلوگیری می کرد ولی بعدها که ایرانیان به ماهیت و توخالی بودن آن پی بردند هرگاه صدای گوش خراش آن را می شنیدند به یکدیگر می گفتند :" نترسید قمپوز درمی کنند." یعنی تو خالی است وگلوله ندارد .

در روزهای آینده جنبه های بیشتری از فعالیت و عملکرد شورای اسلامی شهر و شهرداری میانه در دور سوم شورا را بررسی خواهیم کرد.

1
1