- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۹۰/۰۳/۰۴

نویسنده رمان ((سلطان جاده ها)) : آقای حاج حسن رحمانی ماهی آباد


کتاب ((سلطان جاده ها)) همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه امسال (1388) از سوی انتشارات پینار (به مدیریت همشهری محترم، خانم جعفری) به بازار نشر معرفی شد.گفت و گوی کوتاهی با آقای حاج حسن رحمانی ماهی آباد انجام داده ایم که در زیر می آید.



س1: لطفاً خودتان را معرفی نمائید.
ج1: من حاج حسن رحمانی ماهی آباد ، متولد 1340 در روستای ماهی آباد ، لیسانس ادبیات و دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستم.

س2: لطفاً در مورد آثار خودتان توضیح دهید.
ج2: علاوه بر کتاب سلطان جاده ها ، چندین نمایشنامه و داستان کوتاه و شعر و نوحه به زبانهای فارسی و ترکی دارم.

س3: در مورد واقعی بودن شخصیتهای کتاب سلطان جاده ها  و روی دادن حوادث توضیحاتی ارائه نمائید.
ج3: حدود 30 درصد شخصیتهای کتاب واقعی هستند. اما برای یک فرد خاصی اتفاق نیفتاده بوده بلکه برای افراد مختلف در زمانهای متفاوت روی داده بوده است. مثل امتحان گرفتن نصیر از خانواده ، دزدی جواهرات سرهنگ ، گلوله خوردن نصیر و ... و در مورد حوادث تاریخی می توانم بگویم اکثریت آنها واقعی می باشند.

س4: در کتاب سلطان جاده ها به خانمی به نام ((ماهی)) اشاره شده است که شاید دلیل نام گذاری روستای ماهی آباد هم او باشد. در مورد این شخصیت توضیحاتی بدهید.
ج4: بله. این مورد از قدیم الایام دهان به دهان گشته و به ما رسیده که مؤسس این روستا ماهی خانم بوده و حتی به هنگام تعمیر مسجد روستا وقتی قطعه سنگ بزرگی را از زمین در آوردند متوجه شدند که روی آن نوشته شده این روستا را ماهی خانم بنا نهاده است، هر چند که آقای دکتر سیمین فر در کتاب خود(نگاهی نوین به اسامی کهن در شهرستان میانه) نظر دیگری دارند.

س5: آیا برای نوشتن این کتاب نیاز به تحقیق هم داشتید؟
ج5: بله ، بسیار زیاد. به عنوان مثال دانستن تاریخ قیام دموکراتها ، زمان آمدن ماشین، قطار و هواپیما به ایران و روسیه. به دست آوردن اسامی روسی و ازبکی و شناخت شهرهای روسیه و همینطور زمان جنگ جهانی و ... لازم بود که با تحقیق میسر می شد که اینجا جا دارد از زحمات آقای عمادی مسئول کتابخانه میانه تشکر نمایم که کمال همکاری را با اینجانب داشتند.

س6: آیا غیر از تعریف داستان ، هدف دیگری هم داشتید؟
ج6: بله ، بیان برخی واقعیتهای تاریخی و زنده نگه داشتن برخی رسومات مانند عروسی که در حال فراموشی می باشد.

س7: آیا خاطره خاصی از زمان نگارش کتاب دارید؟
ج7: بله ، در قسمت های آخر کتاب مانده بودم که قهرمان داستان را چگونه به خانواده اش برسانم. تا اینکه به هنگام زیارت خانه خدا متوجه نماز خواندن پسر جوانی شدم که گردنبندی به گردن داشت و همانجا فهمیدم که خانه خدا محل وصال باید باشد.

س8: در نگارش کتاب ، آیا دنباله رو  سبک خاص یا نویسنده دیگری بوده اید؟
ج8: شاید به صورت غیر مستقیم الهامی گرفته باشم و متمایل به سبک یا فرد خاصی شده باشم اما در اصل همیشه خواسته ام خودم باشم و به سبک و روش خودم بنویسم.

س9: از میان شخصیتهای داستانتان کدام مورد را بیشتر دوست دارید؟
ج9: شخصیت رسول را. او نمادی از یک اشرف مخلوقات است.

س10: آیا تقاضائی از مسئولین منطقه دارید؟
ج10: خیر. من آفریننده شخصیت نصیر هستم و تمام مرام و عقاید او مرام و عقاید خود من می باشد. اصلاً اگر من تقاضایی هم داشته باشم آیا کسی ترتیب اثر می دهد؟ برای به ثمر رساندن این کتاب به هر دری که امکانش بود سر زده ام اما در نهایت فهمیدم که ، کس نخارد پشت من ، جز ناخن انگشت من. تنها تقاضای من از همکاران فرهنگی ام می باشد که یاریم کنند.

س11: آیا اثر دیگری در دست انتشار دارید؟
ج11: بله. کتابی به نام ((مهاوا و مهاوالی)) در حال گرفتن مجوز چاپ می باشد. این کتاب شامل معرفی روستای ماهی آباد ، مجموعه اشعار فارسی و ترکی ، و چند نوحه و ذکر مصیبت می باشد.

س12: اگر حرف خاصی باقی مانده بگوئید.
ج12: حرف خاصی نیست فقط جا دارد از آقایان امیر(حسین) رحمانی ، جعفر جعفری ، دکتر سیمین فر و آقای رسولزاده تشکر نمایم که هر کدام به نوعی بال پروازم شدند و یاریم کردند.

از اینکه وقتتان را دراختیار ما قرار دادید متشکریم و آرزوی توفیقات بیشتر برای شما و سایر همشهریان اهل قلم و فرهنگ دوست داریم.

توضیح : این مطلب برای چاپ درماهنامه ی ((میانه امروز)) و انتشار در وب تهیه شده است.