مصاحبه روزنامه اعتماد با مهندس سعید فائقی درباره حضور ورزشکاران در عرصه سیاست
سرقفلی پستهایمان را به سیاسیها دادیم!
روزنامه اعتماد با سعید فائقی معاون اسبق سازمان تربیت بدنی درباره حضور ورزشکاران در عرصه سیاست گفتوگو کرده است.
برای انجام یک کار داشتن تخصص تا چه اندازه مهم و لازم است؟
بیتردید تخصص مهمترین رکن موفقیت در یک کار است.
پس چرا در کشور شاهد وجود این تفکر هستیم که اگر فردی صداقت داشته باشد، کافیست و میتواند از عهده مسئولیتهایش برآید؟
این کار عوامانه و عوامفریبانه است. ما در قرآن میخوانیم وقتی خداوند بزرگ حضرت داوود را برمیگزیند، سوال میشود چرا داوود؟ و خداوند در پاسخ میگوید چون از نظر جسمی و علمی توان و تخصص این کار را دارد. اگر ما مسلمان هستیم و به این موضوع اعتقاد داریم باید کار را به دست اهلش بسپاریم.
روزی از شهید چمران سوال میشود «برای تصدی یک مسوولیت تعهد مهمتر است یا تخصص؟» که ایشان در جواب می گوید: «میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم. اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بی تقواست.» آیا شما با این گفته دکتر چمران موافق هستید؟
بیتردید! اگر کاری را به من فائقی بسپارند که در آن تخصصی ندارم و آن را بپذیرم بنده بیتقوا هستم. واقعا وقتی فردی میداند که نمیتواند از پس کاری برآید چرا باید آن را قبول کند؟ باید تحقیق میدانی صورت گیرد و دید در این چند سال که در این بخش دست به جراحی زده و جوانگرایی کردهایم چرا سطح کارهای مدیریتی پایین آمده است؟
فکر میکنید چطور شد که ورزشیها احساس تکلیف کردند و تصمیم گرفتند رو به سیاست بیاورند و با شور و اشتیاق فراوانی در انتخابات شورای شهر نامزد شوند؟
به هر حال وقتی قهرمانی که تحصیلات ورزشی هم دارد در حوزه خود این امکان را پیدا نمیکند که فعالیت کند رو به حوزه های دیگر میآورد، البته این یک روی ماجراست و در طرف دیگر شاهد این هستیم که گروهها و حزبها وقتی انتخابات فرا میرسد به سمت چهرههای معروف ورزشی و هنری میروند تا از محبوبیت آنها نزد مردم مقبولیت و مشروعیت به دست آورند که البته این نادیدهگرفتن و زیر سوال بردن دموکراسی است. جالب اینکه با این کار که امسال شاهد ظهور آن هستیم رقابت ورزشی به سیاست کشیده میشود و این به هیچ وجه خوب نیست؛ چرا که رقابت در میدان ورزشی با رقابت در پشت کرسیهای سیاسی تفاوت دارد. کار شهری، ساختن ورزشگاه یا سالنهای ورزشی نیست، بلکه یک کار تخصصی است. ما شاهد این هستیم که طی چند سال اخیر به دلیل نبود تخصص لازم ریه شهر تهران را کور کردهایم و همین موضوع باعث شده تا با کوچکترین آلودگی با مشکل مواجه شویم. نمیدانم چطور شد که دچار این مشکل شدیم. این در حالیست که ورزش بهترین جا برای فعالیت چهرههای ورزشی است.
شاید به این خاطر است که «سیاست ما عین دیانت ماست» و مردم ما از جمله ورزشکارانمان افراد دینداری هستند.
تولد این جمله به دوران رضاشاه و روند تغییر حکومت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی بازمی گردد. به هر حال همه ما مسوول هستیم و مسوولیت احساس تکلیف را به همراه دارد؛ اما باید دید که فردی که احساس تکلیف میکند در کاری که میخواهد فعالیت کند کارآمد هست یا نه. به عنوان مثال بنده دوست دارم در فلان رشته فعالیت کنم، برای این کار باید کنکور بدهم و اگر قبول شدم به آن رشته بروم؛ اما متاسفانه شواهد نشان میدهد که چنین چیزی وجود ندارد و افراد بدون داشتن تخصص و عبور از فیلتر میخواهند در کارها ورود پیدا کنند. به هر حال وقتی شرایط احراز به نحویست که من فائقی تنها به دلیل احساس تکلیف به خود این اجازه را میدهم که در کاری ورود پیدا کنم، بیشک نتیجه کار چیزی خوبی از آب در نخواهد آمد. در این شرایط بهترین کار رجوع به وجدان است. اگر کسی منافع ملی برایش مهم است با در نظر گرفتن وجدان کاری و اینکه واقعا میتواند کاری انجام دهد و تاثیرگذار باشد، وارد گود شود، وگرنه چرا ورزشکاری که میتواند در دو المپیک بعدی برای کشور افتخارآفرینی کند باید وارد سیاست یا شورای شهر شود. اگر بحث بر سر منافع ملی است مدال المپیک که با ارزشتر و برای مملکت بهتر خواهد بود.
بحث مدیریت یک بحث تخصصی و حرفهای در دنیاست که البته ما آن را نادیده میگیریم و تنها تقوا و یک سری مسائل عمومی را برای احراز مدیران کافی میدانیم.
به هر حال حضور ورزشیها بیتاثیر نبوده و خوبی و بدیهای خود را خواهد داشت.
بله! در صورتی که ورزشکار بتواند در این حوزه که از احزاب مختلف تشکیل شده است همچون ورزش تاثیرگذار باشد، می توان به خوببودن آن امیدوار بود. وقتی ورزشکار هیچ آموزشی برای این کار ندیده است چطور میتواند موفق باشد. در تاریخ احزاب ایران تنها جبهه ملی بود که کمیتهای برای ورزشکاران داشت که مرحوم جهانپهلوان تختی هم عضو آن بود. کار احزاب پرورش مدیر برای اداره بخشهای مختلف است اما امروز کدام یک از ورزشکاران ما در احزاب فعالیت کردهاند و آموزش دیدهاند که بتوانند در امر مدیریت موفق عمل کنند. به اعتقاد من انتخابات شوراها یک درس به ما خواهد داد و اینکه دیگر به افراد غیرمتخصص رای ندهیم و اینکه در ادامه شاهد بازگشت و فعالیت ورزشیها در حوزه خود خواهیم بود.
محمدرضا طالقانی رییس اسبق فدراسیون کشتی و مدیر فعلی ورزشهای زورخانهای و پهلوانی در واکنش به حضور سیاسیون در ورزش به این موضوع اشاره کرده بود که «روزی امیدوار بودیم که کمی سیاست و افراد سیاسی وارد ورزش شوند، اما کار به جای رسید که حالا دعا میکنیم سیاست و سیاسیها از ورزش بروند.»
آن زمان بحثی پیش آمده بود که ما میتوانیم از طریق وزرا و معاونان اعتبارات لازم را وارد ورزش کنیم و نگاه به هیچ وجه سیاسی نبود. به عنوان مثال آقای ترکان وزیر راه و ترابری بودند و میتوانستند به رونق ورزش راهآهن کمک کنند. افرادی چون ترکان این امکان را داشتند که در دولت و هیات وزرا اعتبارات لازم را برای ورزش به دست بیاورند؛ اما متاسفانه پست های خود را فروختیم؛ در واقع سرقفلی آن را به سیاسیها واگذار کردیم تا امروز ورزشیها نتوانند در حوزه تخصصی خود فعالیت لازم را داشته باشند. این در حالیست که وقتی افراد تحصیلکرده ورزشی چون علی مرادی و امیررضا خادم در وزنه برداری و کشتی به مدیریت پرداختند، شاهد موفقیت آنها بودیم.
جالب اینکه بعد از حضور امیر خادم در مجلس، استقبال مردم از حضور ورزشیها در سیاست کم شد؛ اما با این وجود همچنان به دلیل محبوبیتی که ورزشکاران دارند شاهد حمایت مردم از آنها هستیم.
مطمئنا همین طور خواهد بود. مردم ما مردم باشعوری هستند و یک اشتباه را دو بار تکرار نمیکنند.
آیا افراد سیاسی که وارد ورزش شدند در کار خود موفق بودند؟
سیاسیونی که وارد ورزش شدند دو تیپ بودند. تیپ اول افرادی بودند که در زمان تحصیل ورزش کرده و در رشتهای مهارت داشتند که در زمان فعالیت در ورزش هم موفق عمل کردند که محسن صفایی فراهانی در این گروه جای میگیرد؛ اما تیپ دوم کسانی بودند که هیچ سابقه ورزشی نداشته و در اصطلاح حتی با شورت ورزشی یک عکس هم نداشتند که این افراد در کار خود ناموفق بوده و هستند.
ورزشیهایی که وارد سیاست شدند چطور؟
بنده در حوزه خط سه مترو فعالیت میکردم و شاهد بودم که برخی ورزشیها که عضو شورای شهر هستند در کار خود موفق بودند و تلاش لازم و کافی در این زمینه داشتند. این افراد با اینکه ورزشی بودند تخصص لازم برای این کار را دارند و میتوانند در این بخش موفق عمل کنند؛ درست مثل مدیران سیاسی که سابقه ورزشی داشتند و در ورزش هم موفق عمل کردند؛ اما امروز حضور دیگر چهرههای ورزشی که معلوم نیست میتوانند در این حوزه موفق باشند یا نه موقعیت این افراد موفق را تضعیف میکند؛ چرا که رای آنها بین دیگر ورزشکاران تقسیم خواهد شد، از همین رو بهتر بود ورزشکاران به حمایت از همتایان خود برمیخاستند تا به رقابت با آنها.
جالب اینکه این اتفاقات در حالی رخ میدهد که ورزش ایران به دلیل دخالت دولتیها و افراد سیاسی در آن، سایه تعلیق را بالای سر خود احساس میکند.
چند سالی است که موقعیت ورزش ایران در عرصه بینالمللی به شدت نزول پیدا کرده است. بیتردید مردم و ورزشکاران این را نمیپذیرند. شاید در گذشته مردم و ورزشکاران نسبت به این موضوع بیتفاوت بودند؛ اما امروز شاهد هستیم که نسبت به این موضوع جبهه گرفته و اعتراض میکنند. چند روز پیش بود که علیرضا دبیر به این موضوع اعتراض کرد. به هر حال ورزشکاران خود وارد گود شدهاند و در ادامه امور را به دست خواهند گرفت.
آیا در کشورهای دیگر هم این طور است که سیاسیها وارد ورزش شوند و ورزشیها به حضور در سیاست تمایل داشته باشند؟
مطالعه بنده در این زمینه نشان میدهد که مدیران موفق دنیا افرادی هستند که حداقل در یک رشته ورزشی فعالیت می کردهاند. به هر حال همیشه گفته میشود ذهن سالم در بدن سالم است؛ اما خب برعکس چنین موضوعی را نداشتیم.