- ارسال کننده: علی محمدی (آموزشگاه عصر دانش) تاریخ: ۹۱/۱۱/۱۱

خاطرات یک امدادگر میانه ای امیر مهرانپور به قلم علی محمدی

زندگی یک تکنسین اورژانس 115 سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است

 

اولین خاطره

در اورژانس شیفت بودم که تماس گرفتند و گفتند در اتوبان تبریز تهران اتوبان پیامبر اعظم یک نیسان چپ کرده است و دست راننده آن که پیرمرد است  قطع شده و فقط آویزان از پوست است هنگام انتقال بیمار به بیمارستان سرش را روی پایم گذاشته بوذم و دستش را گرفته بودم و برایم حیرت انگیز بود این راننده تا خود میانه نه ناله می کرد نه گریه می کرد فقط دعا می کرد به نحوی که انگار دردی ندارد و من در آن لحظه پی بردم که گاهی قدرت ایمان چقدر می تواند قوی باشد که انسان حتی درد را هم به فراموشی بسپارد فقط دعا خیر می کرد که خدا از شما راضی باشد .

 

 

1
1