- ارسال کننده: حسن گل محمدی تاریخ: ۹۱/۰۷/۱۷

آنها که ساکتند، آنها که داد می زنند - خطاب به كساني كه براي سرپوش گذاشتن بر ضعف هاي خود خطاهاي ديگران را بزرگ مي كنند

آنها که ساکتند، آنها که داد می زنند

خطاب به كساني كه براي سرپوش گذاشتن بر ضعف هاي خود خطاهاي ديگران را بزرگ مي كنند

نوشته حاضر شرح کوتاهی است بر آیاتی از سوره مبارکه حجرات که یکبار در سال 89 در نشریه پیک صبا ارگان رسمی شهرداری میانه به چاپ رسیده است. اینبار اما مسائلی موجب شد یک بار دیگر نسبت به بازنشر آن اقدام کنم، مسائلی که بسیاری از عزیزان و بویژه خواص شهر میانه کمابیش در جریان آن قرار دارند و بد نیست رفتار برخی مدعیان پرطمطراق دیانت و تشرع را از زاویه مفاهیم متعالی قران کریم مورد بازنگری قرار دهند.

 قران کتابی است کامل که در ورای جملات موجز و مختصر خود دریایی از معانی و مفاهیم عمیق را نهفته دارد و هر کدام از این معانی و مفاهیم همچون اصولی آزموده و اثبات شده در تمامی شئون زندگی انسان پاسخگوی سئوالات و ابهامات بشر در همه مسائلی است که در زندگی روزمره با آن روبرو می شود. همچنانکه برخی از سوره ها و آیات قران در حوزه های متعددی همچون اسرار خلقت، عبادت، جماعت، سیاست و سایر امور دنیوی و اخروی با انسان سخن می گوید؛ در برخی از سوره ها و آیات قران هم به تفصیل در باب آداب و رفتار زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی و اصول اخلاقی سخن به میان آمده است.

 سوره حجرات یکی از این سوره هاست که حاوی بیشترین فرامین و اموزه های ادبی و اخلاقی است که برای معرفی بهترین و پسندیده ترین نوع رفتارهای فردی و اجتماعی برای بشر از سوی خداوند متعال وحی شده است.

 خداوند در این سوره بسیاری از خصایص نیک وپسندیده را برای یک انسان مومن و پرهیزگار بر می شمرد و اهل ایمان را به عمل به آنها توصیه می کند و برخی از صفات زشت و ناپسند و رذائل را هم نام می برد كه مومنان را از آلوده شدن در آن ناپاکی ها برحذر می دارد.

 خداوند در این سوره از خصایص و صفات نیک و بد بسیاری سخن گفته است که از آن جمله می توان به آداب سخن گفتن، آداب صدا زدن، آداب شنیدن، آداب اطاعت، آداب اصلاح، صفات اهل ایمان، ملاک فضیلت انسان، پرهیز از پیشداوری، پرهیز از غیبت، پرهیز از استهزا، پرهیز از تحقیر، پرهیز از ریا و تزویر و پرهیز از خودفریبی و... اشاره کرد.

اما آنچه من می خواهم در این مجال به آن بپردازم مفاهیمی است که در آیات اول و دوم این سوره ارزشمند نهفته است. خدا در این دو آیه به مسلمانانی که اسلام آوردن را تنها در اقرار زبانی به تسلیم می دانند و هنوز ایمان واقعی در ژرفای وجودشان رسوخ نکرده نهیب می زند که مراقب زبان و عمل خود باشند و در مقام مواجهه افکار و امیال نفسانی خود با احکام و آداب دین، همیشه تابع فرمان و امر الهی باشند و نفسانيت خود را کنار گذارند. و البته این فرض بر کسانی صادق و نافذ است که در دین وارد شده باشند و ادعا کنند که اسلام آورده اند. اگر کسی هنوز در پذیرش اصل دین و اصول اعتقادی اسلام تصمیم به پذیرش و تسليم نگرفته همانگونه که در قرآن به صراحت آمده است «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» مختار است راه و شیوه زندگی و رفتار و کردار فردی و اجتماعی خود را به نحو مورد پسند خود پیش گیرد اما اگر جمله شهادتین را بر زبان آورد؛ می پذیرد که غیر از آنچه از جانب خدا مجاز است عمل ننماید و راه به میل و جذبه نفسانی خود نرود.

 بر اساس آنچه از فهوی غنی این دو آیه برداشت می شود بر مومن واقعی جایز نیست که فراتر از آنچه پیامبر خدا مصلحت می داند و بدان رضایت می دهد خواسته ای مطرح کند.

علاوه بر معنای ظاهری این آیات که صحابه را به کوتاه کردن صدای­شان در حضور پیامبر اکرم توصیه می نماید و به آن­ها دستور می دهد که نزد پیامبر خدا از بلند حرف زدن خودداری کنند؛ در باطن این آیات نکات عمیق تری مستتر است که محدود به زمان و مکان خاص نبوده و در هر آینه از حیات انسان دارای اثر و روایی است.

از معنای ظاهری این دو آیه چنین برداشت می شود که احتمالاً عده ای از مومنین هنگام سخن گفتن با پیامبر خدا با صدای بلند صحبت می کرده اند یا هنگام گفتگو با پیامبر در پیشگاه ایشان درشت گویی و فرازگویی می کرده اند؛ اما صرف نظر از اين معناي ظاهري از تعمق در دلايل و شئون نزول این دو آیه چنین بر می آید که احتمالاً عده ای از مسلمین در امری قصد مقاومت در برابر دستور پیامبر خدا را داشته و از اطاعت امر ایشان استنکاف می جسته­اند یا در اجرای دستور ایشان فراتر از آن حدی که پیامبر بزرگ اسلام صلاح دانسته عمل کرده­اند. لذا از جانب پروردگار احدیت ندا می رسد که اسلام آورندگان به امر پیامبر خدا تابع باشند و از آن پیشی نگیرند چرا که امر رسول خدا هرچه باشد حکمتی الهی در آن نهفته است و هر چند که شاید در قبال امری که با آن مواجه شده اند، شدت عمل لازم را _ به زعم صحابه _ نداشته باشد اما حد همان است که پیامبر تعیین می کند و عبور از آن بر مومن جایز نیست.

پس مسلمانی که به راستی اسلام آورده و ایمان او به درجه یقین رسیده مجاز نیست که از پیش خود بر حدود و خطوط دین الهی کم و زیاد کند و به سلیقه یا شدت و ضعف حب و بغض شخصی حکم صادر کرده و تصمیم بگیرد و عمل کند.

از آنجایی که قران نسخه ای ابدی و برنامه­ای جاودانی برای زندگی و سعادت دنیوی و اخروی بشر است پس بر آنان که به دنبال ایمان واقعی و سعادت راستین هستند در هر زمان لازم است که رفتار و کردار فردی و اجتماعی خود را با مضامین و فرامین قرآنی تطبیق دهند.

اگر اندکی در اعمال و کردار خود بیاندیشیم می بینیم که تا چه اندازه در اعمال خود حدود و مرزهای روشن شده در دین را رعایت کرده ایم و تا چه اندازه از آن عبور یا قصور کرده­ایم!

ممکن است در جامعه ما افرادی باشند که خواسته یا ناخواسته مرتکب لغزش و خطایی در اصول و ارزشهای دینی و اعتقادی یا مسائل اخلاقی شوند. یا اینکه در انجام وظائف و تکالیف اجتماعی و شغلی خود عمداً یا سهواً قصور و کوتاهی کرده یا راه به خطا رفته باشند؛ در این گونه مسائل ملاک مواجهه ما با موضوع چیست؟ آیا جایگاه و حوزه اختیار خود در برخورد با لغزش هایی که برادران دینی­مان مرتکب می شوند را رعایت می کنیم؟ آیا برای گرفتن یک موضع صحیح و صواب در مقابل آنها به منابع و مراجع دینی مراجعه می کنیم؟ یا در آنِ لحظه به حکم شدّت و حدّت احساس و قضاوت شخصی خود برای متهم ذهنی خود حکم صادر می کنیم؟ حال آنكه اگر حکم دین و قانون خفیف تر از رأی و نظر ما باشد آیا بدان راضی و تابع می شویم؟ ای بسا موردی پیش بیاید که اصولاً از منظر شرع و قانون عملی که فرد مرتکب شده لغزش و انحراف محسوب نشود و تنها قضاوت شخصی ما باشد که آن را گناهی نابخشودنی قلمداد نماید.

اگر ما به واقع بر این اعتقاد باشیم که جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم تحت یک نظام حکومتی که ریشه و الگوی شکلی و محتوایی آن از کتاب خدا، سنت نبوی و سیره اهل بیت (علیهم السلام) گرفته شده است اداره می شود پس باید بر عقیده خود پایبند باشیم و بپذیریم که هرچه در قالب نظام، قوانین و مقررات شرعی و غیر شرعی و اخلاقی و اجتماعی این حکومت عرضه شده بیشترین مطابقت را با احکام و اصول و قوانین اسلامی دارد و جایز نیست که بعضی از ما حدود و صغور شخصی سازی شده خود را مقدم بر احکام احصا شده نظام اسلامی قرار داده و با اتکا به رأی و نظر شخصی خود حکم صادر کنیم. اگر غیر از این کنیم حساب خود را از تابعین امر خدا جدا کرده ایم و در این تصور باطل غرق شده ایم که فهم و درک شخصی ما اولی­تر و اصلح تر است. در این صورت از مسیر تسلیم و رضای خدا خارج شده ایم و راهمان از راه رستگاران و ایمان آورندگان جداست.

برخی از ما مترصد این هستیم که یکی از برادران یا خواهران دینی ما به عمد یا سهو خطایی مرتکب شده باشد آن وقت است که همچون فاتحی که بیرق خود را بر فراز برج قلعه دشمن افراشته کوس پیروزی سر می دهیم و طبل رسوایی بنده بی نوای خدا را می کوبیم حکمی را که قانون و شرع خدا برای آن لازم و کافی دانسته؛ ناچیز و بی اثر قلمداد می کنیم و احکام شخصی خود را برای اجرای هرچه سریع تر صادر می کنیم. از حدود الهی خارج می شویم و هر آنچه را که حاکم نظام اسلامی به امر قرآن و سنت نبوی و سیره ائمه علوی جایز دانسته و تکلیف نموده فراموش می کنیم و گاه جواز تکفیر همسایه خود را هم به دست دیگر همسایگان می دهیم. غافل از اینکه ما همه با هم همسایه ایم و فردای روز که خطایی از خود ما سر بزند باز هم همسایه خواهیم بود.

جایی که خدا سخن گفته و حدود را مشخص نموده است بر ما لب از لب برداشتن جائز نیست چه رسد که چشم ببندیم و دهن باز کنیم و داد بزنیم که آی ... فلانی فلان کرده و حکم­اش فلان است. اگر سکوت کنیم تا حکم الهی از مصدر شرعی و قانونی آن صادر و اجرا شود به اراده خدا نزدیکتر عمل کرده ایم چرا که حکم از آن خداست (الحکم لله) و امر از آن اولی الامر است (اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم).

 

 حسن گل محمدی - آبان سال 1389

1
1