پلدختر، پلی که میانه ندارد
پلدختر، پلي كه ميانه ندارد
جام جم آنلاين: يكي از پلهاي منحصر بهفرد ايراني كه روزگاري به دليل قرار گرفتن در مسير بينالمللي و جهاني جاده ابريشم (شاهراه بزرگ خراسان) از بناهاي كليدي در تبادلات تجاري و فرهنگي براي اتصال شرق به غرب جهان قلمداد ميشده، پل تاريخي پلدختر در 20 كيلومتري جنوب شرقي شهرستان ميانه در استان آذربايجان شرقي است.
با توجه به شواهد و مدارك تاريخي، اين حوزه تمدني حدود قرن هفتم قبل از ميلاد تحت استيلاي اقوام مانايي (ماناها و مايانا) قديميترين دولت معتبر ايراني بوده كه قلمروي نسبيشان از يك سو به شهر كنوني تبريز و درياچه اروميه و از سوي ديگر تا حدود كرمانشاه و قسمتي از كردستان ميرسيده است. اين مردمان همچون مادها كه در دوران بعد، اين نواحي را با نام ماد كوچك (ماد آتروپاتن يا آذربايجان) تحت سلطه داشتند، شاخهاي از اقوام آريايي بودند، اما با اين تفاوت كه نسبت به سلسله مورد نظر از قدمت تاريخي بيشتري برخوردار بودند.
ميانه كه به عربي آن را ميانج مينامند، از شهرهاي مهم و قديمي آذربايجان است. براساس اعتقاد برخي باستانشناسان ظاهراً نام ميانه (ميانا) بر خلاف آنچه تصور ميشود، ارتباطي به قرار گيري آن مابين شهرهاي زنجان و تبريز ندارد و اين لقب تنها برگرفته از نام اقوام مانايي است. در متون و نوشتههاي جغرافينويسان و نويسندگان دوران اسلامي مكرر به نام ميانه برميخوريم؛ آثار ارزشمند نويسندگاني همچون ابن حوقل، مقدسي، ياقوت حموي و حمدالله مستوفي كه همگي به نيكي از آن ياد ميكنند. علاوه بر نوشتههاي آثار مكتوب، وجود محوطههاي متعدد تاريخي، از تل و تپههاي باستاني پيش از تاريخي گرفته تا سازههاي معماري قبل و بعد از اسلام، همگي مدلل پيشينه تاريخي كهن و دير پاي اين شهرستان هستند.
پلدختر بر سر راه زنجان به ميانه در دامنه قافلانكوه روي آب قزل اوزن بنا شده است و نمونهاي از پلهاي محكم و معتبر قديمي بوده كه تاريخ ساختمان اصلي آن را بايد متعلق به قرن هشتم هجري قمري برشمرد.
پل سنگفرش پلدختر كه ظاهراً در دوران ايلخاني (888 هجري قمري) احداث شده، پايههايي از سنگ و سه چشمه بزرگ دارد كه روي آب برهاي سنگي قرار داده شده است. در طرفين پايه وسطي، كتيبه آجري مربع شكلي به خط زيباي نسخ خود نمايي ميكند. خط كتيبه از بين رفته و شايد متن آن شامل تاريخچه ساخت پل بوده باشد. كتيبه ديگري نيز از سنگ مرمر به خط نستعليق در طرف چپ پل ديده ميشود كه تاريخ تعمير بنا را سال 933 هجري قمري معين ميكند. اين پل در طول حيات خود بارها مورد بازسازي قرار گرفته است، از جمله تعميراتي كه توسط دختري به نام شاه بيگم بنت محمد بيگ موصلي به انجام رسيد و در نتيجه، بسياري وجه تسميه بنا را به اين دليل ميدانند.
در اين خصوص لازم به توضيح است علاوه بر پل مذكور، در نقاط مختلف ايران پلهاي متعددي با عنوان پلدختر معروفاند كه گروهي از باستانشناسان اين وجه تسميه را بر گرفته از الهه آناهيتا، فرشته موكل آب در ايران باستان ميدانند و حتي معتقدند در گذشته تنديسي از اين ايزد بانو در طرفي از پلها قرار داده ميشد تا به يمن قداست اين الهه، آب رودخانه طغيان نكند و سبب انهدام پل نگردد.
مادام ديولافوا، سياح فرانسوي كه از سال 1881 ميلادي نقاط مختلف ايران را مورد بازديد قرار داده در سفرنامه خود در مورد پلدختر ميانه چنين مينويسد: «اين پل داراي طاق بزرگ هلالي شكل است به طول 24 متر و در طرفين آن دو طاق مسطح ديگر ديده ميشود كه هر يك 17 متر طول دارد و آب از زير آنها با عمق زيادي ميگذرد. عبور از خود رودخانه در مدت شش ماه از سال امكانپذير نيست. طاق بزرگ مركزي داراي كتيبهاي است با حروف طلايي كه روي زمينه آبيرنگ نوشته شده است. اين كتيبه قشنگ با رنگ آجرهاي كهنه پل هماهنگي دارد و به مجموع بنا كه ميان دو كوه واقع شده عظمت مخصوص ميدهد. نقشه اين بنا بسيار منظم و با كمال مهارت ترسيم شده است. خلاصه آنكه در تمام اوضاع آن هوش خردمندانه و فكر استادانهاي دخالت داشته است. مهارت استاد و مهندس آن از اينجا معلوم ميشود كه پايهها را طوري ساختهاند كه بتواند سنگيني طاق را تحمل كند. اين پايهها به ريشهاي تكيه دارند كه بالاي آن قوس مضاعفي است و ميتواند در تمام نقاط در برابر سنگيني سقف مقاومت نمايد و فشار مصالح همهجا متناسب باشد. كتيبهاي كه آن را زينت داده ممكن است تاريخ بناي پل را معين كند.»
نكته: مسائل فني در احداث و مرمت پلها پيچيدهتر از هر بناي سنتي ديگر است. زيرا اين دستسازه نهتنها بايد مانند ساير ابنيه در مقابل عوامل اقليمي مقاومت كند، بلكه بدنه آن نيز بايد در برابر فرسايش مداوم جريان آب و سنگهاي غلتان تاب تحمل داشته باشد
اين يادگار ديرين سرزمين ايران در كنار ساير بناهاي تاريخي موجود در اين شهرستان مانند قلعه دختر، قلعه نجفقليخان، كاروانسراي جمال آباد و پل شهر چاي، روزگاري طولاني شاهد آمد و شد كاروانيان، تجار و مسافران ايراني و خارجي بسياري بوده كه قرنها مشغول نقل و انتقال فرهنگ و هنر در سايهسار داد و ستد به فلات ايران و ساير نواحي جهان بودند. به اين طريق پل مزبور در امر بازبيني اعصار گذشته و احياي شاهراه ابريشم نقش شايان توجهي به عهده دارد و از اين منظر داراي ارزش فراواني است و بايد با سياستها و راهكارهاي ويژهاي براي حفظ و صيانت از آن كوشيد.
اما به واقع اين بنا كه همچون ساير بناهاي تاريخي كشورمان از صحنه سوانح و حوادث به دور نمانده و سير تكاملي متعددي را در احيا و مرمت به خود ديده، به طور عجيبي مورد بيمهريهاي بسيار ميراثداران فرهنگي واقع شده است.
جاي شك نيست كه مسائل فني در احداث و مرمت پلها پيچيدهتر از هر بناي سنتي ديگر است. زيرا اين دستسازه نهتنها بايد مانند ساير ابنيه در مقابل عوامل اقليمي از قبيل تابش آفتاب، باد، نزولات جوي، يخبندان و نوسان درجه حرارت مقاومت كند، بلكه بدنه آن نيز بايد در برابر فرسايش مداوم جريان آب، سيلابهاي خروشان متناوب و سنگهاي غلتان داخل رودخانه نيز تاب تحمل داشته باشد. اين موارد در كنار محاسبات درست فني و مهندسي، از فاكتورهاي مهم در زمينه تعميرات و احياي پلهاي كهن محسوب ميشود؛ ولي با كمال تأسف موارد فوق در مورد اين بنا جدي گرفته نشده است.
سازمان ميراث فرهنگي آذربايجان شرقي كه طي سالهاي گذشته اقدام به تعمير اين پل تاريخي كرده بود، با استفاده از كارشناسان و معماران خود پس از پيشبينيها و محاسبات ناكافي و غيرعلمي، فعاليت مرمت را آغاز كرد. اما با كمال شگفتي، روند كار به يك پنجم نرسيده بود كه دهانه و چشمه وسطي پل به علت تخريبات و شكافهاي ناشي از مينگذاري سال 1325 شمسي فرقه دموكراتها به طور كامل ويران شد و به اين ترتيب قسمت اعظمي از بنا را با خود به رودخانه كشيد و اين امر وضعيت پل را از آنچه بود وخيمتر كرد.
آنچه از شواهد و قراين پيداست، مرمتگران و معماران فرهنگي اين استان، آشنايي اندكي با علم مرمت و دستورالعملهاي مرمتي و بازسازي اماكن تاريخي داشتهاند و همچون بنايان مبتدي، كار را به سرانجام فاجعهآوري سوق دادند. دستور العملهايي چون بررسي و شناخت وضع موجود، تهيه و تدوين طرحهاي متنوع و آناليز و سنجش آنها و در نهايت انتخاب يكي از آنها، جمعبندي و تهيه طرح و نقشههاي اجرايي مرمت، تحقيق و درك فناوريهاي كهن، آشنايي با واكنش مواد و اجزاي متشكله يك اثر در برابر عوامل گوناگون محيطي، شناخت و فرآيند فرسودگي و روشهاي مورد استفاده در حفاظت و مرمت آثار و بهينهسازيهاي آنها و تلفيق روشهاي سنتي و بومي حفاظت و مرمت با شيوههاي جديد در يك نگاه كلي، عدم توجه و استحكام بخشي شكافهاي موجود در بطن سازه آن هم در بدو كار، آسيبهاي ناشي از فرسايشهاي محيطي در داخل شكافها و نقاط آسيبديده، سنگينسازي پايههاي پل توسط بالشتكها و پشتبندهاي بتوني، انجام فعاليت مرمت در خارج از فصل كار به علت عدم دريافت تسهيلات و بودجه مرمتي و در نهايت عرض كم پل، همگي در كنار هم سبب شدند تا دهانه وسطي پل يكباره فرو بريزد و سازه منهدم شود.
در هر صورت پلدختر با وجود پرداخت هزينههاي هنگفت و به شيوهاي بسيار غيرتخصصي و ناكارآمد، بازآفريني شد، اما براستي آيا كسي پاسخگوي چرايي اين تخريبها كه دامنگير بسياري از آثار باستاني و تاريخي كشورمان است، هست؟
بيگمان اصليترين عامل تمام تخريبهايي از اين دست، بيتوجهيهاي سازمان ميراث فرهنگي است.
وقتي قرار است يك بافت تاريخي تجديد حيات و استحكام بخشي شود، هدف اصلي چيزي فراتر از اقدامات كالبدي و فضايي است؛ چراكه لزوم حفظ و حراست آثار معماري و حتي اشياي موزهاي صرفاً براي نمايش و بازديد از آنها نيست، بلكه اينگونه ميراثها، گزينههاي مناسبي براي جذب گردشگر و همچنين نشان دادن هويت فرهنگي غني و تمدن پربار ايران هستند.
مهديس نجفزاده / جامجم