- ارسال کننده: محمدبهجتی تاریخ: ۹۱/۰۶/۲۸

زندگي كردن من مردن تدريجي بود ، هرچه جان كند تنم عمر حسابش كردم

سه يا چهار روزپيش جهت عيادت يكي از اقوام كه در خانه هاي 17واحدي واگذاري بنياد مسكن ساكن هستند درمحدوده قوري چاي و بالاتر از پيك نيك پركني آقاي فرامرزي مي رفتم  ازبخت بد من آن روز ماشين خود را به كارواش برده بودم ودستي به سرو صورتش كشيده بودم بالاخره باخريد مقداري ميوه و آبميوه وارد آن محدوده شدم چشمان زيبايتان روز بد نبيند نصف راه را نپيموده بودم كه سرو كله دوسه تا كاميون كه ماسه حمل ميكردند ازدور نمايان شد و در پشت سر آنها توده خاك كه چه عرض كنم بلوايي بود پايم را روي ترمزفشردم وبه ياد زحماتي كه براي پاك كردن خودروي خود كشيده بودم آهي از ته دل بر آوردم و تنها چاره اي كه ديدم گرفتن دنده عقب و دست زدن به الفرار بود .خودم را با دنده عقب به جاده رساندم مدتي را درآنجا گذراندم تا خاك حاصل از گردش چرخ كاميونها فرونشيند و من بتوانم به مسيرم ادامه دهم . خاك فرونشست. دوباره  حركت كردم هنوز به جلوي پيك نيك پركني نرسيده بودم كه دوباره سرو كله كاميون ديگري پبدا شد ديگه كاري از دستم بر نمي آمد خودم را از خودرو به بيرون پرتاب كرده  وبه راننده دست تكان دادم كه آهسته به مسير خود ادامه دهد گويا راننده خيال كردكه با ايشان احوالپرسي مي كنم و با همان سرعت و گردو خاكي كه به راه انداخته بود بوقي زد ودستي تكان داد و رد شد حالا ماشين فداي سرتان خودم عنقريباٌ در ميان آنهمه گرد وخاك داشتم خفه مي شدم چون دور ازجان شما يك مقداري مبتلا به آسم هستم بهرحال خودم را بالاي سرمريض رساندم ولي خودم حالي بهتر از مريض نداشتم سرفه امانم را بريده بود . عوض اينكه من جوياي احوال مريض شوم ايشان حال مرا مي پرسيدند و به بچه هايشان توصيه ميكردند كه براي من جرعه اي آب بياورند تا گردو خاك حلقه بسته درحلقم را شستشو دهم .گفتم اين چه وضعي است ؟ چطور شما توانسته ايد تا اين زمان كه چند سالي است در اينجا ساكن هستيد دوام بياوريد . مريض با حال نزار چنين بيان داشت.اگروضع مالي مناسبي داشتيم ماهم ميتوانستيم دريكي از محلات آبرومند ميانه براي خودمان سرپناهي تهيه كنيم . گفتم شايد يك روزي شمانيز برنده مبلغي از يكي از بانكها شويد و به اميد خدابتوانيد سرپناهي درداخل شهربراي خود تهيه كنيد .ايشان گفتتند اگرپول داشتيم قرض همين خونه را پرداخت ميكرديم .گفتم جهت آسفالت اين مسير كه كاميونهاي خودشهرداري دراين مسير رفت وآمد مي كنند به شهرداري مراجعه كرده ايد . گفتند دهها بار؟چه كفشهايي كه درمسير شهرداري و اينجا پاره نكرده ايم ؟به فرمانداري و شهرداري مراجعه كرديم آقاي فرماندار از محل بازديد كرده و  قول مساعد در اين باره داده بودند كه هنوز از مساعدت ايشان نيز خبري نيست اخيراٌ خدا اموات آقاي شعباني را بيامرزد كه با كندن مسير چند سرعت گير مانندي درست كرده كه كاميونهاي شهرداري موقع رسيدن به آنها ترمز كرده و از سرعت خود بكاهندكه اين هم قوز بالاي قوز شده چون وقتي چرخهاي كاميون دراثرترمزكردن قفل مي كنند  و روي زمين كشيدن ميشوند وضع ازقبل نيز بدتر مي شود گفتم بكذريم چرا مريض شدي ؟ اظهار داشتند كه مبتلا به آسم هستم گفتم باوجود آسم  اين گردو خاك براي شما بمنزله زهر است . ايشان باچشماني اشكبار گفتند ديگه كار از كار گذشته عيال و بچه ها نفهمند من ديگه خوب شدني نيستم فقط  اگر من مردم روي سنگ قبرم بنويسيد .

زندگي كردن من مردن تدريجي بود @@@ هرچه جان كند تنم عمر حسابش كردم

1
1