- ارسال کننده: علیرضا نصیرزاده تاریخ: ۹۱/۰۳/۰۵

زندگینامه استاد قربانعلی وفائیان - قسمت سوم

 

استاد قربانعلی وفائیان

استاد قربانعلی وفائیان، از دوران کودکی و جوانی خود چنین گفتند:

تا زمانیکه ورزشهای نوین به مدارس و میادین ورزشی راه نیافته بود، جوانان با بازیهای محلی خود را سرگرم می کردند و هرکدام از بازیها، در فصل مناسب برگزار می شد تا آنجائیکه حافظه ام یاری می دهد، چند نمونه از آنها را خدمتتان عرض می کنم:

گیزلن پاراج، زوو چکدی، ملّا هارای، شبرت، چیلینگ آغاج، اَت یدی، جیزیخدان دالا قیدّی، یولداش سنی کیم آپاردی، آشیق، قافیلدان دالا قیدّی، آرترما، آغاج باشینا قویدی، حسن حسین، بربرینجی، قجمه داش، بش داش، ایاق جیزیغی(که اکثرا دختران بازی می کردند). در فصل زمستان هم اکثرا مردم در طویله ها جمع می شدند و داستان سرایی می کردند چون طویله خیلی گرم بود.

استاد قربانعلی وفائیان

حتی زمانیکه در فصل زمستان اونم برفهای آن زمان که حدود دو الی سه متری می بارید، مردم در کوچه ها از برف تونل درست می کردند و جوانان از بازی دست بردار نبودند و با مجمعه(سینی بزرگ) یا پارو و یا تخته پاره، به تپه ها پناه برده و سُر می خوردند. حتی در خود خیابانهای شهر که آن موقع تردد ماشین ها به اندازه امروز نبود، جوانان مقداری آب در زمان شب به خیابانهای محله های خود می ریختند و این عمل باعث می شد که تا صبح آب یخ ببندد که فردای آن روز دسته جمعی سُر می خوردند.

استاد قربانعلی وفائیان

من هم که بزرگ شده بودم، علاقه زیادی به پهلوانی داشتم. یادم میاد که یک اُلاغ خریدم 1 تومان و با آن پالار می کردم و نیم ساعت کول می کردم و بعد از نیم ساعت، سوار الاغ می شدم و این راز قوی بودنم به حساب می آمد. برای تمرین پرش طول، به رودخانه پناه می بردم و از روی رود، پرش می کردم و در فصل تابستان هم رودخانه، استخر ما به حساب می آمد. بعضاً با جوانان علاقمند به شکار، در فصل زمستان به کوهها می رفتیم و دنبال شکار خرگوش بودیم.

استاد قربانعلی وفائیان

بعضاً هم محله های شهر، با هم دعوا می کردند و واقعاً مردانه دعوا می کردیم. تعصب برای ما خیلی مهم بود. محله بالا با محله پایین دعوا می کردند. از محله های آن زمان می توان به: کهریز باشی، دورد اولی، میدان حاج تقی، بهاءالدین کوللیی، درویشلر تنگه سی، قیشلاق، اشاره کرد که در اولویت بودند و بعضا هم این نوع دعواها، با مداخله ریش سفیدان محله ها، فیصله می یافت.

استاد قربانعلی وفائیان

در زمان اسفندماه که هوا مناسب بود، زنان و مردان به تپه هایی چون کوله حسرت داغی، و یا مصیب داغی(که الان ساختمان دانشگاه آزاد است) پناه می بردند و در آنجا، پهلوانان با آهنگ صورنای مخصوص که رزمی بود، با هم کُشتی می گرفتند. یکی از پهلوانان هم یک سینی دستش میگرفت و برای صورناچی، پول جمع می کرد و زمانیکه کُشتی خاتمه می یافت، می گفتند: گاو میش گلدی، و مردم صحنه را ترک می کردند.

استاد قربانعلی وفائیان

اکثر زنان محله های میانه، لباس قرمز رنگ می پوشیدند و آنانکه اسب داشتند، اسب سواری می کردند و خلاصه اینکه این برنامه های شادی و پهلوانی، تا سیزده عید نوروز خاتمه می یافت. در آن زمان هم مردی بنام آشور نظری، خیلی برای برگزاری این برنامه ها، پیشقدم می شد و کسی هم نبود که مثل آشور، که قامتی زیبا و کشیده و اندامی ورزیده داشت، با آهنگ صورنا برقصد.

استاد قربانعلی وفائیان

آخرین چهارشنبه سال کودکان و جوانان، با برنامه های سنتی خود که به آن قورشاق ساللاما می گفتند، به پشت بامهای مردم می رفتند و از روزنه های خانه ها، قورشاق را آویزان می کردند و صاحب خانه ها هم اکثرا تخم مرغ به آنها می بستند و با دعای چک الله مطلبوی ورسین(بکش، خدا مطلبت رو بدهد)، چهارشنبه سوری ما هم خاتمه می یافت.

استاد قربانعلی وفائیان

با توپی که بازی می کردیم، مثانه گاو بود! که می رفتیم از سلاخی یک ریال می دادیم و با دهنمان آن را باد می کردیم و سرش را با نخ می بستیم و بازی می کردیم. بعد از نسل من، جوانی بنام مسعود هاشمزاده به دنیا آمد که فوق العاده نیرومند و قوی بود و بارها کاپیتان تیم ملی کُشتی فرنگی بود و چندین بار هم قهرمان دنیا شده که هنوز هم کُشتی را ادامه می دهد.

استاد قربانعلی وفائیان

ناگفته نماند چون من آدمی خونگرم و وطن پرست هستم، همشهریانم به من لقب پدر ورزش داده اند که این، از همه عنوانهای افتخارآفرین من، مهمتر است. بعضی از قهرمانان نیز درباره من اغراق کرده و مرا مجتهد ورزشکاران نام برده اند.

استاد قربانعلی وفائیان

جناب آقای علیرضا نصیرزاده فرزند عزیزم، باید به عرضتان برسانم که من عضو عالی پیشکسوتان و اساتید ورزش کشور هستم. حدود 10 سال سرپرست و مربی تیمهای ملی وزنه برداری و دوچرخه سواری بودم. مثل اینکه یادم رفته که از آقای فرهنگ اطهری برایتان بگویم! آقای فرهنگ اطهری، رکورددار اسبق حرکت یکضرب مملکت بودند؛ همچنین آقایان رضا درکاله، رضا علیخانی، و حیدری هم مطرح بودند.

استاد قربانعلی وفائیان

در شهرستان میانه، چند نفر بودند که توانستند در وزنه برداری، وزنه بیش از 160 کیلو بزنند؛ رکورددارانی چون: مظفر اجلی، جواد شیخی، نظامعلی نعمتی، گیو وفائیان، و میانجی، که بیست سال قبل خیلی ارزش داشت.

استاد قربانعلی وفائیان

آقای اسماعیل امیدبخش هم در قبل از انقلاب توانست برای اولین بار وزنه 140 کیلو را بالای سر ببرد که این رکورد، برای آذربایجان خیلی باارزش بود. در حال حاضر هم جوانی بنام بوکان، در صحنه خیلی مطرح است که بیش از 200 کیلو وزنه می زند و قهرمان جوانان کشور است.

 ادامه دارد...

 

«زندگینامه استاد قربانعلی وفائیان - قسمت چهارم»

«زندگینامه استاد قربانعلی وفائیان - قسمت دوم»

«زندگینامه استاد قربانعلی وفائیان - قسمت اول»

 

1
1